زمانی کودتای نظامی اصلیترین دشمن دموکراسی بود، اما امروزه دموکراسیها بیشتر دچار زوال تدریجی میشوند؛ خشونت زوال شاید کمتر باشد، اما بحرانهای برآمده از آن سادهتر نیستند.
بالارفتن سطح آموزش مردم الزاماً کمکی به پیشرفت دموکراسی و پایاندادن به اقتدارگرایی نمیکند. بسیاری از کشورها اتفاقاً با اتکاء به نیروی کار تحصیلکرده توسعه مییابند و به موفقیتهای مختلفی دست پیدا میکنند، اما الزاما از شر حاکمان اقتدارگرا خلاص نمیشوند
بعضی کشورها در گذار به دموکراسی در تثبیت حکومتی دموکراتیک عاجز ماندند و برخی دیگر ظرفیت لازم برای استقرار اقتدارگرایی تمامعیار را نداشتند. در هر دو حالت، نظامهای هیبریدی پدیدار شدند که در یک وضعیت خاکستری در میانهی اقتدارگرایی و مردمسالاری به ثبات رسیدند
نظامهای هیبریدی وضعیتی در میانهی اقتدارگرایی و دموکراسی دارند، اما ماجرای آنها به کنار هم قرارگرفتن نهادهای متعارض ختم نمیشود؛ بافت نامتجانس این نظامها باعث کارکرد متفاوت نهادها در آنها میشود که با آنچه در نظامهای دموکراتیک و اقتدارگرا سراغ داریم همخوانی ندارد.
پوشکین در صف مقدم تابوها مینشست: شاعری نمایندهی روح روسی و شعری شالودهی هویت ملی. او چشم روسها بود. چه وقتی از پهنای سرزمین اسلاوها میگفت و مناظر و مردمِ آن را وصف میکرد و چه آنگاه که از بیگانگان و فراسوی سرحدات میسرود، شنونده چشم پوشکین را چشم خود میپنداشت.
در هوای خنکِ صبحِ یکی از روزهای سال ۱۹۸۰، وینی ماندلا برای دیدار با همسرش به روبن آیلند رفت. نلسون ماندلا از سال ۱۹۶۴ در آنجا زندانی بود. سالها بود که فقط هر شش ماه یک بار یک نفر اجازه داشت که به دیدار ماندلا برود.