
Source: Mahnaz Dezhban ISNA PHOTO
29 مه 2025
عربهای اهواز، حاشیهنشینهایی در بطن شهر
مریم فومنی
اهواز با بیست محلهی حاشیهنشین بیشتر از همهی شهرهای ایران حاشیهنشین دارد و خوزستان با ۱/۷۵ میلیون نفر حاشیهنشین، بیشتر از همهی استانهای دیگر ایران. براساس آماری که وزارت بهداشت منتشر کرده، دستکم ۳۳ درصد از ساکنان خوزستان حاشیهنشیناند که بیش از ۴۰۰هزار نفر آنها در اهواز زندگی میکنند.[1]
اگرچه در آمار و اخبار رسمی و حتی در بسیاری از مطالعات دانشگاهی منتشر شده در داخل ایران، به قومیت ساکنان محلههای حاشیهنشین اشاره نمیشود[2] اما بنا به گفتهی فعالان و پژوهشگران محلی بیشتر این محلهها مطلقاً عربنشیناند یا اکثریت ساکنانشان عرب هستند.
مثل بسیاری از محلههای حاشیهنشین در همهی جای ایران، حاشیهنشینهای اهواز نیز با فقر و نبودِ ابتداییترین امکانات زندگی دست و پنجه نرم میکنند. چنانکه محسن موسویزاده، عضو شورای شهر اهواز به خبرگزاری ایلنا گفته است: «مناطق غربی اهواز مثل ملاشیه با جمعیتی بیش از ۵۰ هزار نفر و مناطقی مثل کوی سادات، مندلی، گلدشت، سیاحی، عندو و سلیمآباد با جمعیتی بیش از ۱۲۰ هزار نفر هنوز از جادههای آسفالت و سیستم فاضلاب بیبهرهاند. اکثر خیابانها یا آسفالتشان تخریب شده و یا بر اثر بارندگیها و پس زدن فاضلاب با مشکل آبگرفتگی روبرو میشوند.»
به گفتهی او در مناطق غربی اهواز هیچگونه فضای سبز، پارک و امکانات ورزشی وجود ندارد. محلههایی مثل زویه، زرگان، نورآباد، پاستوریزه، منبع آب، حصیرآباد، کارگری، کوی رمضان و کوی خروسیه در شرق اهواز نیز حتی از کمترین امکانات برخوردار نیستند.[3]
اغلب محلههایی که این مقام رسمی به وضعیت نامناسب زندگی در آنجا اشاره کرده، از محلههای عربنشینِ حاشیهی اهواز هستند. این تقسیمبندی قومیتی حاشیه و مرکز یکی از تفاوتهای عمده در حاشیهنشینان اهوازی است اما این همهی ماجرا نیست. تقسیمبندی جغرافیایی حاشیه و مرکز نیز در اهواز متفاوت است.
اولین تصور از محلههای حاشیهنشین، مناطقی هستند که از لحاظ جغرافیایی در لایههای بیرونی شهر قرار گرفتهاند و بسیاری این ویژگی جغرافیایی را به عنوان یکی از شاخصهای مناطق حاشیهنشین میدانند. اما چنانکه عماد مزرعاوی، پژوهشگر جغرافیا و برنامهریزی شهری در مقالهای در مجلهی نوابت نوشته است: «با رجوع بـه نقشهی طرح حاشیهنشینی در اهواز درمییابیم که آن محلههای [حاشیهنشین] نـه تنها بیرون از شهر نیستند، بلکه، نسبت به برخی محلهها به آن چیزی که مرکز نامیده میشود، نزدیکترند.»[4]
بر اساس تحقیقات مزرعاوی مفهوم «حاشیه» و «مرکز» در اهواز و به نسبت نگاهی که در ایران مدرن شکل گرفت متفاوت از جاهای دیگر ایران است. محلههایی که به عنوان «مرکز» یا «حاشیه» تلقی میشوند، در یک فضای جغرافیایی مشابه و در کنار یکدیگر هستند و چنین نیست که شهر اهواز یک هستهی مرکزی داشته باشد و محلههای حاشیهای در اطراف و گوشههای آن باشند.
رانیه، زن جوان اهوازی در گفتوگو با آسو، در توضیح تفاوت این محلههای کنار هم اما متفاوت از هم، دو محله در منطقهی کمپلو را مثال میزند. بخش شمالی منطقهی کمپلو محلهای متوسط است و جنوب همان منطقه که از شیخ بها شروع میشود، محلهای حاشیهای و عربنشین است. به گفتهی رانیه: «از شکل و شمایل خانههای این دو محله میشد اختلافشان را دید. خانههای بخش شمال کمپلو، خانههایی بزرگ با حیاطهای پشت و جلو، شبیه خانههای انگلیسی بودند و برای کارمندها ساخته شده بودند. اما در محلههایی که از خیابان شیخ بها شروع میشود، خانههای کوچک مثل جعبههای چوب کبریت کنار هم چیده شده بودند، نه فضای سبزی داشتند و نه حتی ماشین را میشد در حیاطهای تنگ آن خانهها پارک کرد.»
یک ریل و یک خیابان، فاصله بین حاشیه و متن
فاصلههای بین محلههای حاشیهنشین و دیگر محلههای اهواز گاه فقط یک ریل قطار است. سعید، مهندس ۳۵ ساله که در اهواز به دنیا آمده و بزرگ شده، به آسو میگوید: «در محلهی ما یک ریل قطار بود، ما این طرف ریل بودیم و عربهای جنگزدهای که اواخر دههی شصت از خرمشهر و مینوشهر و آبادان به اهواز مهاجرت کرده بودند، آن طرف ریل بودند. بین ما فقط یک ریل قطار فاصله بود اما آنها طوری ایزوله شده بودند و همهچیزشان با ما متفاوت بود که اصلاً به این طرف ریل نمیآمدند. مدرسهشان هم از مدرسههای آن طرف ریل که ما بودیم جدا بود و بعضیها برای اینکه میخواستند بچههایشان به مدرسههای طرف ما که خیلی بهتر بود بیایند، فیش آب و برق تقلبی درست میکردند که بچههایشان در مدارسی با امکانات بهتر درس بخوانند.» سعید هم البته عرب است، اما خانوادهاش از عربهای طبقهی متوسط شهری هستند و در محلههای متوسطِ همجوار محلههای حاشیهنشین زندگی میکردند.
اغلب این عربهای جنگزده، ساکنان روستاهای اطراف اهواز هستند که آتش جنگ نخلستانهایشان را سوزاند و خانههایشان را خراب کرد. پس از پایان جنگ نیز در نبود هیچ ارادهای برای آبادسازی آن مناطق تنها راه پیشرو برایشان پناه آوردن به اهواز بود.
سجاد بهمنی و حسین ملتفت، استادیاران گروه جامعهشناسی و علوم اجتماعی دانشگاه چمران اهواز، در پژوهشی که به منظور فهم فرایند شکلگیری تجربهی حاشیهنشینی در اهواز انجام دادهاند، از «تجربهی مستقیم جنگ» به عنوان دومین عامل مؤثر بر پیدایش محلههای حاشیهنشین در اهواز یاد کردهاند. از دیدگاه آنها، جنگ بهویژه در غرب خوزستان که مناطق عمدتاً عربنشین هستند، نظم روزانهی زیست را بههم ریخت و روستاییان را به محیطهای دورتر از آنچه تاکنون تجربهی سکونت داشتند آواره کرد.[5]
به غیر از تبعات جنگ، مشکلات محیطزیستی و اقتصادی یکی دیگر از دلایل عمدهی مهاجرتهای اخیر روستاییان به محلههای حاشیهنشین اهواز است. براساس گزارش «ستاد ملی بازآفرینی شهری استان خوزستان» که در سال ۱۳۹۷ منتشر شده، خریداری بخش قابل توجهی از اراضی اهالی بومیِ شمال و جنوب شهرستان اهواز و اختصاص این زمینها به طرحهای توسعهی نیشکر در کنار از دست رفتن بخشی از اراضی کشاورزی و مراتع به دلیل آبگیری سدها در نقاط مختلف استان خوزستان، ساکنان این مناطق را به حاشیهی اهواز سوق داده است. گروهی دیگر از مهاجران نیز به دلیل آلودگیها و مشکلات زیستمحیطی و بهخصوص خشک شدن تالابهایی همچون هورالعظیم و از دست رفتن بستر اقتصادی پیرامون این تالابها به جرگهی مهاجرانِ حاشیهنشین پیوستهاند.[6]
حاشیهنشینهایی که مهاجر نیستند
عربهای حاشیهنشین اما همیشه مهاجر و جنگزده نیستند و بسیاری از ساکنان قدیمی اهواز نیز در موقعیتی مشابه با همین مهاجران تازهوارد حاشیهنشین زندگی میکنند. به گفتهی زهرا مولایی، پژوهشگر علوم اجتماعی ساکن اهواز که با نام مستعار با آسو گفتوگو کرده است: «ساکنان بسیاری از این محلههای حاشیهنشین متولد اهوازند و همهشان کشاورزانی نیستند که با رها کردن زمینهایشان به شهر آمده باشند. در واقع مردمانی هستند که هیچکدام از شاخصهای حاشیهنشین بودن را ندارند اما حاشیهنشین هستند.»
حبیب، نویسندهی اهوازی که خودش در یکی از همین محلههای حاشیهنشین به دنیا آمده و بزرگ شده، از محلهی عامری مثال میزند که تباری صد ساله دارد و زمانی هستهی اولیهی شهر اهواز بود و اکنون یکی از همان مناطق حاشیهنشین محسوب میشود. به گفتهی او: «دوره شیخ خزعل در سالهای (۱۲۷۶- ۱۳۰۴ خورشیدی) زمان شکوفایی تجاری و اقتصادی محلهی عامری بود و بازاری هم کنارش داشت. در آن زمان، بقیهی اهواز مجموعه روستاهایی بود که بعد از سقوط خزعل به هم متصل شدند و شهر اهواز کنونی را به وجود آوردند.»
با این حال اما برخی از حاشیهنشینان اهوازی که از چندنسل قبل در همین محلهها زندگی میکنند، شاید نوادگان همان مهاجرانی باشند که در اوایل دههی ۱۳۲۰ به اهواز آمدهاند و همچنان در حاشیه باقی ماندهاند. براساس تحقیقی که برای اولین بار در سال ۱۳۵۲ توسط محققان مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران در مورد حاشیهنشینی در شهر اهواز انجام شده، حاشیهنشینی در این شهر پیش از دههی ۱۳۲۰ شروع شده، در دههی ۱۳۳۰ بیشتر شده و در دههی ۱۳۴۰ همزمان با اصلاحات ارضی شدت گرفته است.[7] رونق نفتی و فرصتهای تحرک محدود روستایی نیز چنانکه بهمنی و ملتفت به طور مفصل به آن پرداختهاند از دیگر عوامل رشد حاشیهنشینی در اهواز بود.[8]
از محلههای حاشیهنشین تا محلههای دروازهدار
عربها اگرچه اکثریت ساکنان محلههای حاشیهنشین اهواز را تشکیل میدهند اما علاوه بر آنها دیگر مهاجران طبقات فرودست و بهویژه لرها نیز در برخی از این حاشیهها سکونت دارند. محلهی «منبعآب» در شرق کارون از معروفترین آنها است که از گذشتهی دور یک محلهی حاشیهای لرنشین بوده است. محلهای در مسیر مسجد سلیمان به ایذه که مهاجران بختیاری که از ایذه برای کار به شرکت نفت میآمدند در آن ساکن شدند. در محلههای حاشیهنشین زیتون کارگری، حصیرآباد و عاصیآباد نیز لرها و عربها در کنار هم زندگی میکنند.
همهی عربها البته در محلههای حاشیهنشین اهواز زندگی نمیکنند و بخش بزرگی از آنها ساکنان محلههای متوسطی مثل کمپلو، نبوت، کیان و پاداد هستند. محلههایی که بهنسبت تازهتأسیس هستند و از لحاظ امکانات شهری متوسط محسوب میشوند و وضعیتی بهتر از محلههای حاشیهنشین دارند. چنانکه زهرا مولایی میگوید: «عربهای طبقهی متوسط که وارد ادارات دولتی و صنایع و گفتمان مدرن شدند، بیشتر در این محلهها زندگی میکنند و ساکنان اولیهی این محلهها کارمندان و معلمان و کارگران عربی بودند که در دهههای ۴۰ و ۵۰ خورشیدی، به یمن داشتن مدرک و مهارت، امکان ورود به بازار کار رسمی مدرن و سکونت در این مناطق غیرحاشیهای را پیدا کردند.» به گفتهی او در این مناطق مردم همچنان در یک روند طبیعی و بدون تنش و مشکل با هم زندگی میکنند. خیلی از پیرمردها و پیرزنهای عرب و غیرعرب که سالها است آنجا با هم زندگی میکنند، هنوز روابط خوبی با هم دارند و آنها بودند که این ایدهی همزیستی را برجسته کردند.
در محلههای مرفهنشین مثل کیانپارس، زیتون، گلستان، لشکر، و محلههای دروازهدار، همچون شهرک نفت و راه آهن اما تعداد عربها بسیار اندک است. به گفتهی این جامعهشناس معدود عربهای ساکن این محلات یا تاجرانی هستند که با کشورهای عرب همسایه داد و ستد میکنند، یا افراد خاصی که روابط نزدیکی با حکومت دارند. او با اشاره به اینکه محلههایی مثل راهآهن زمانی برای اهوازیها ویترین ایران مدرن بودند میگوید: «در دوران پهلوی عربهایی که توانسته بودند در شرایط اولیهی ورود مدرنیته به اهواز، کار و ثروتی به دست آورده و موقعیتشان را تثبیت کنند، امکان زندگی در این محلههای دروازهدار را هم داشتند اما الان دیگر تسبیحبهدستها در آن محلات زندگی میکنند و عربهایی هم که آنجا هستند به خاطر نزدیکیشان به حکومت است.»
سویههای دیگر این حاشیهنشینی عربها نیز، آنهایی هستند که برای فرار از این وضعیت به استانهای دیگر مهاجرت میکنند و فقر و تبعیض را در شهرهای میزبان نیز تجربه میکنند. موضوعی که در قالب مهاجرت عربها از سرزمینشان جای تحقیق دارد.
[1] خوزستان دارای بیشترین جمعیت حاشیهنشین در کشور، خبرگزاری صدا و سیما، ۲۳ آبان ۱۴۰۱، قابل دسترسی در اینجا. همچنین نگاه کنید به: چهار استان با بیش از یک میلیون حاشیهنشین، خبرگزاری دانشجو، ۳ آبان ۱۴۰۱، قابل دسترسی در اینجا.
[2] در بسیاری از پایاننامهها و مقالههایی که در مجلات معتبر پژوهشی در داخل ایران منتشر میشوند، نهتنها عرببودن اکثر حاشیهنشینان در این استان و بهویژه در شهر اهواز نادیده گرفته میشود، بلکه حتی گاه در نقلقولهای مصاحبهشوندگان نیز هنگامی که آنها به عرب بودن خودشان اشاره میکنند، بهجای کلمهی عرب از «سه نقطه (...)» استفاده شده است. به عنوان نمونه نگاه کنید به: شهلا باقری میاب، محمد صادق کریمیکیا، مدلیابی خط مشیگذاری فرهنگی پدیدهی حاشیهنشینی در اهواز، فصلنامهی توسعهی محلی، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، پاییز-زمستان ۱۴۰۰، صص ۵۴۸-۵۶۱، قابل دسترسی در اینجا.
[3] ۴۰۰ هزار حاشیه نشین اهواز محروم از امکانات شهری، خبرگزاری کار ایران (ایلنا)، ۲۷ آذر ۱۴۰۲، قابل دسترسی در اینجا.
[4] عماد مزرعاوی، «جغرافیای تفاوت و شهرسازی تحقیر؛ نقدی بر شهر ایران مدرن»، مجلهی نوابت، شماره ۴، مهر ۱۳۹۹، صص ۲۷-۳۵.
[5] سجاد بهمنی و حسین ملتفت، «اهواز؛ روایت پیدایش حاشیهها بر پیکر یک کلانشهر، یک مطالعهی دادهبنیاد»، جامعهشناسی فرهنگ و هنر، دورهی دوم، شماره سه، مهر ۱۳۹۹، صص ۸۶-۱۱۴، قابل دسترسی در اینجا.
[6] علی رنجیپور، حاشیهنشینی در ایران؛ ظهور و سقوط خوزستان، ایرانوایر، ۳۰ تیر ۱۳۹۷، قابل دسترسی در اینجا.