چه نسبتی بین توسعهی پایدار، دولتهای رفاه و دموکراسی وجود دارد؟ آیا فقط دولتهای دموکراتیک میتوانند سیاستهای رفاهی پایداری اجرا کنند، یا دولتهای اقتدارگرا هم چنین قابلیتی دارند؟ چه ارتباطی بین دولتهای رفاه و موضوعاتی مانند منابع ملی، تبعیض علیه زنان، سالمندی و مهاجرت برقرار است؟
اینستاگرام، یوتیوب و تیکتاک از عصر برندسازیِ شخصی خبر میدهند، آنجا که موفقیت را با تعداد دنبالکنندهها و «لایکها» میسنجند، جایی که در معرض دید قرارگرفتنْ حریم خصوصی را از بین میبرد و شهرت به اسکناس تبدیل میشود. در زندگیِ یک اینفلوئنسر (شخصی با قدرت تأثیرگذاری بر خریدارانِ بالقوه) همهچیز فروختنی است، از جمله بچهها.
از نوستراداموس تا پل، اختاپوسِ «دارای علم غیب» که بنا به ادعاها نتایج بازیهای جام جهانیِ فوتبال را پیشبینی میکرد، فراوان بودهاند کسانی که میگویند خودشان ــ یا حیواناتشان ــ میتوانند آینده را پیشبینی کنند.
محیط زیست مردم در خاورمیانه با چه بحرانهایی روبروست؟ آیا ممکن است رویکرد حکومتهای این منطقه برای بقا در مقابله با بحرانهای اقلیمی، تغییر کند، و از منازعه به تفاهم تبدیل شود؟ آیا زمینه و ظرفیت چنین تغییری وجود دارد؟
میخائیل شیشکین آرزو میکند که روسیهی دیگری از میان خاکسترِ خود برخیزد و مینویسد: «ما برای بررسی تمامیتخواهیِ شوروی دادگاهی شبیه به نورمبرگ نداشتیم و دست قاتلین آن دوره را از قدرت کوتاه نکردیم.»
بالارفتن سطح آموزش مردم الزاماً کمکی به پیشرفت دموکراسی و پایاندادن به اقتدارگرایی نمیکند. بسیاری از کشورها اتفاقاً با اتکاء به نیروی کار تحصیلکرده توسعه مییابند و به موفقیتهای مختلفی دست پیدا میکنند، اما الزاما از شر حاکمان اقتدارگرا خلاص نمیشوند