شمعی که کورسوی امیدی در ظلمتِ روسیهی ولادیمیر پوتین برافروخته بود خاموش شده است.
انتخابات میتواند اطلاعات زیادی از فضای اجتماعی و ذائقه مردم در اختیار حاکم اقتدارگرا قرار دهد. حکومت با رصد کردن کارزارهای انتخاباتی، میزان مشارکت مردم و نتایج رأیگیری، پایگاه حامیان و مخالفان خود را شناسایی میکند و میزان گستردگی و وفاداری حامیان خود را محک میزند.
در فاصلهی سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱، در پی شکست احزاب سنتی در مدیریت بحران اقتصادی ترکیه، حمایت از رهبری قدرتمند بهعنوان جایگزینی برای دموکراسی لیبرالی افزایش یافت. اردوغان و حزب «عدالت و توسعه» در سال ۲۰۰۲ و پس از این بحران اقتصادی طولانی با وعدهی آزادسازیِ سیاسی و اقتصادی به قدرت رسیدند.
«تأثیر میشل باشله ]رئیس جمهور شیلی[ نمادین و فرهنگی بود. سنجش این تأثیر بسیار دشوار اما در عین حال آشکار است: ناگهان دختربچهها فهمیدند که زنان میتوانند رئیس جمهور شوند. حالا دختربچههایی را میبینید که با او همذاتپنداری میکنند و میگویند که میخواهند رئیس جمهور شوند. این تغییری چشمگیر در این کشور است.»
انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ احتمالاً یکی از نقاط عطف تاریخی در مناسبات بین حاکمیت و مردم در جمهوری اسلامی است. این انتخابات افزون بر مهمترین ویژگیاش که بیمیلی گستردهی اجتماعی به مشارکت بود وجوه متمایز دیگری هم دارد که کمتر به آن پرداخته شده است. در این نوشته میکوشم نشان دهم که چگونه این وجوه در ادامهی پروژهی سیاستزدایی در حاکمیت هستند.
رأی دادن کنشی جسمانی است: نام کسی را فریاد زدن، دستی را بلند کردن، برگهای را در صندوق انداختن، یا صفحهی نمایشگری را لمس کردن. اما این کنش در کشورهای مختلف و در دورههای گوناگون پیامدهای سیاسیِ به شدت متفاوتی داشته است. رأی دادن با انتخاب کردن یکسان نیست؛ در واقع، ممکن است که هیچ ربطی به انتخاب کردن نداشته باشد.