شاید هواداران هریک از سی و دو تیم شرکتکننده در جام جهانی ۲۰۱۸ رؤیای برنده شدن کشورشان را در سر بپرورانند، اما طرفداران واقعی در عین حال میدانند که آنچه بیش از هرچیز ما را به یکدیگر پیوند میدهد تجربهی شکست، به هر شکل و شدتی، است. یک پیروزی بهیادماندنی، یک گل زیبا، موفقیتی فراتر از انتظار شکاکان، و لحظات شادمانیِ پیش از یأس و حرمانِ حتمی مایهی حیات هواداران است.
فوتبال شبیهترین تجربه به تئاتر در دوران یونان باستان است، اما فوتبال و تئاتر وجه تشابه دیگری هم دارند زیرا مهمترین ویژگی هردو این است که مبتنی بر «تقدیر» اند. فوتبال در واقع به معنای رایج کلمه اصلاً ورزش نیست. فوتبال نمایشِ هویت است: هویت خانوادگی، قبیلهای، شهری، و ملی. اما هویت را به صورتهایی متغیر، پیچیده، و تودرتو نمایش میدهد.
اگر در جام ملتهای اروپا تیمهای انگلستان، ولز و ایرلند شمالی ستارگان فوتبالشان را در قالب یک تیم، مثلاً بریتانیا، به میدان میفرستادند بخت بیشتری برای قهرمانی داشتند یا لااقل مقابل ایسلند شکست نمیخوردند. چه چیزی باعث میشود که شهروندان بریتانیا از فواید این اتحاد صرف نظر کنند؟
در عصر «جهانیشدن»، فوتبال به عنوان نوعی «بازی جهانی» پیوندهای عمیقی با حیطههای سیاست، اقتصاد و فرهنگ برقرار کرده است. جهانیشدنِ این عرصهها هم اثرات مثبت فوتبال را تقویت کرده، و هم به پیامدهای منفی آن دامن زده است. این مقاله مروری بر اثرات مثبت و پیامدهای منفی فوتبال در گسترهی سیاست، اقتصاد و فرهنگِ جهانی است.
فوتبال به عنوان نماد زبان، فرهنگ و طبقه بر اختلافات سیاسی و فرهنگی میان اسپانیا و کاتالونیا تأثیر چشمگیری داشته است. رئال مادرید و بارسلونا همواره در کانون مسائل مربوط به قومیّت و هویت قرار داشتهاند اما جهانی شدن وضع را تغییر داده است.
اگر بپذیریم که فیفا به بازنگری اساسی نیاز دارد، پیش از هرگونه تلاش برای اصلاح این سازمان باید به این پرسش پاسخ دهیم که فیفا چگونه و چرا به این وضعیت دچار شد؟ این کتاب میکوشد پاسخی برای این پرسش بیابد.