وقتی شوهر بیوفای «راما تولای» از دنیا میرود، دوست قدیمی و صمیمی او «آیساتو» با نوشتن نامهای به او تسلیت میگوید. پاسخ بلند و طولانی راما تولای به این نامه اساس شکلگیری داستان «نامهای بسیار طولانی» شده...
هانا آرنت دوست خوبی بود. زمانی که دختر نوجوانی بود، مادر و پدرخواندهاش دیدار با آشنایی به نام آنه مندلسون را برای او قدغن کرده بودند اما او به هر ترتیبی که شده، پیاده در شب به شهر کوچک مجاور رفت، به پنجرهی آنه سنگریزه پرتاب کرد، و دوستی مادامالعمری را با او بنا نهاد...
تا سالهای سال، در میان اهل و نااهل از متن مغشوشی به نام «تأدیب النسوان» سخن میرفت اما نام نویسندهی آن برهیچکس روشن نبود. گاه گفته میشد که نویسنده، آخوندی است حجرهنشین و گاه سخن از یکی دو شازدهی قجر بود و گاه به علت لحن طنزآمیز (در واقع، هجوآمیز) آن را به عبید زاکانی نسبت میدادند. سرانجام ...