آیا جنگ جزئی از ماهیت بشری است؟ جنگ چه ویژگیای دارد که هم باعث ترس است و هم چیزی ستایشبرانگیز؟ جنگها چگونه در سازماندهی جوامع بشری مؤثر بودهاند؟ آیا جنگ مسئلهای زیستشناختی است یا فرهنگی؟
«اسلحه را گذاشت روی شانهی من و رفیقم را تیر باران کرد.» این گفتهی مردی محکوم به اعدام است که پس از سه بار سکتهی مغزی، در حالی که فلج شده بود، آزاد شد و چندی بعد در نهایت فقر درگذشت. روایتهای ایرانیانی که شکنجههای در زندان و حتی خارج از آن را تحمل کردهاند بیشمار است. شکنجههایی که آثار روانی و جسمیاش، حتی بر خانوادهی آنها و نسلی که شاهد این شکنجهها بوده، آثاری بلند مدت دارد...
در تاریکترین روزهای جنگ جهانی دوم، گاندی گفت: «باید با نگاهی آرام و مهربان، چشم در چشمِ جهان بدوزیم، هرچند امروز دیدگان دنیا خونین است.» این همان جانِ کلام آشیل در نمایشنامهی «الاهگان انتقام» است: دنیا عمدتاً بر مدار خشم و تلافیجویی چرخیده، اما بگذارید چیز بهتری بیافرینیم، هم در خود و هم در فرهنگ سیاسیمان. بیایید از راه و رسم کنونیِ جهان پیروی نکنیم.
در تاریکترین روزهای جنگ جهانی دوم، گاندی گفت: «باید با نگاهی آرام و مهربان، چشم در چشمِ جهان بدوزیم، هرچند امروز دیدگان دنیا خونین است.» این همان جانِ کلام آشیل در نمایشنامهی «الاهگان انتقام» است: دنیا عمدتاً بر مدار خشم و تلافیجویی چرخیده، اما بگذارید چیز بهتری بیافرینیم، هم در خود و هم در فرهنگ سیاسیمان. بیایید از راه و رسم کنونیِ جهان پیروی نکنیم.
میتو ریکار، متخصص ژنتیک سلولی که یک راهب بودایی هم هست، هشدار میدهد که زمان بازاندیشی در رابطهی ما انسانها با دیگر جانوران دنیا فرا رسیده است: جانورانی که ما انسانها، بدون هیچ دلیل اخلاقی موجهی، از آنها بهرهکشی کرده و آنها را قتل عام میکنیم. ریکار در مصاحبه با روزنامهی «لیبراسیون» از ایدههای خود در دفاع از حقوق حیوانات بحث میکند.
به لحاظ تاریخی، جنگها همیشه وسایلی برای متحد کردن مردم در مقابل دشمنان خود و، در ادامه، تشکیل دادن ملتی برخوردار از یک کشور مستقل بودهاند. در حال حاضر اما جنگها دیگر چنین کارکردی ندارند و هیچ جنگی به ایجاد یک ملت جدید و یک کشور مستقل منجر نمیشود. دوران تشکیل ملتها و تحکیم حکومتها به وسیلهی جنگ به سر آمده است.