لادن برومند اهمیت یافتن مسئلهی حقوق بشر نزد فعالان مدنی و سیاسی را یکی از بزرگترین شانسهای فرهنگ سیاسی ایران میداند و میگوید که نگرانیاش در مورد آیندهی ایران این است که ناسیونالیسم روی یک موج هیجانی سوار است و مبتنی بر اندیشهی فلسفی جدی نیست.
در این سه دهه تنها تعداد انگشتشماری از مسئولان حکومتِ سرکوبگر چائوشسکو به صورت قانونی مجازات شدهاند و تا کنون هیچ پروندهی جناییای در مورد دهها هزار کودکی که در شبکهی غیرانسانی بازداشتگاههای کودکان مورد آزار قرار گرفتند تشکیل نشده است. به نظر میرسد که اوضاع به زودی تغییر خواهد کرد.
اگر آدمهای عاقل و اندیشمند که میتوانند بر این جامعه تأثیر بگذارند، فکری به حال این جامعه نکنند و سازوکارهایی را تعبیه نکنند و راههایی نیابند که این خشونت تغییر شکل دهد و به مجراهای درستی برود و بیشتر به شکل خواستهای مدنی و خواستنِ «حق» بروز پیدا کند، آیندهی خوبی در انتظار ما نیست. من خیلی نگران آیندهی ایران هستم.
در شرایطی که امکان اصلاحات بنیادی وجود دارد و راههای اصلاحات مهیاست که شما بتوانید به اهداف سیاسیتان برسید، انقلابیگری خود به خود به عقب صحنه رانده میشود. برعکس، وقتی که راههای رفورم مسدود یا مبتنی بر توهم باشد، شما حتی اگر اکراه داشته باشید، در سیاست به سمت راهحلهای رادیکالتر کشانده میشوید.
کتاب روزی که پیر شدم به قلم نوشابه امیری از جمله آثار مرتبط به این دورهی زمانی است که مشاهدات و تجربیات شخصی نویسنده به عنوان همسر یکی از اعضای رهبری حزب توده در مواجهه با این موج سرکوب است.
من یک سوم عمرم را در ایران گذراندهام. آنجا به دنیا آمدم، بزرگ شدم، و مدرسه و دانشگاه رفتم. هر چند بیش از دو سوم عمرم را در آمریکا زیستهام، به طور روزمره هنوز با ایرانیتام زندگی میکنم.