بهنام ناطقی در سالهای پیش از انقلاب با روزنامهی آیندگان همکاری میکرد و پس از انقلاب به صدای آمریکا پیوست. در آیندگان دست به نوشتن گزارشهای فرهنگی از جمله سینمایی زد و گزارشهای نابی نوشت، چنانکه در صدای آمریکا نیز گزارشهای او در هر زمینه که باشد شاخص است. قدرت تصویرگری، زبان ساده و روان و صمیمیت در نوشتن از مشخصات کار اوست.
سینمای افغانستان با «عشق و دوستی» آغاز شد، اما پنج دههی بعد با «اسامه» و «جنگ تریاک» ادامه یافت و حدود بیست سال بعد از آن، «روی خط فراموشی» قرار گرفته و تبعید شده است.
محمود غفاری، کارگردان و نویسندهی روز سیب، میگوید سعی کرده است که فیلمی واقعی بسازد. او با اشاره به شرایط سانسور میگوید این آخرین فیلمی است که در ایران میسازد زیرا تصویر سینمای ایران از جامعه، جعلیست و او نمیخواهد در این جعل، همدست حکومت باشد. در حاشیهی برلیناله با او دربارهی روز سیب، تجربهی فیلمسازی تحت سانسور و نگاهش به جامعه و سینمای ایران گفتگو کردم.
برلینالهی هفتاد و دوم در فضایی بهشدت متأثر از شیوع بیماری کرونا برگزار شد. آزمایشهای روزانه، کاهش تعداد فیلمها و استفاده از نصف ظرفیت سینماها، جشنوارهی امسال را به تجربهای خاص برای مخاطبان و رسانهها بدل کرد. حضور پررنگ فیلمسازان زن و سهم چشمگیر آنها در جوایز اهداشده از دیگر ویژگیهای جشنوارهی امسال بود. در ادامه به معرفی چند فیلم در بخشهای مختلف برلیناله پرداختهام.
مهدی میثاقیه یکی از برجستهترین و اثرگذارترین تهیهکنندگان سینمای ایران بود که پس از انقلاب بهعلت اعتقاد به آیین بهائی، چیزی جز زندان و انزوا نصیبش نشد. هرچند سی سال از درگذشت او میگذرد اما هنوز در برخی از مطبوعات ایران میراث هنری درخشانش را تخریب میکنند. برای مثال، روزنامهی «کیهان» در ده سال گذشته، بیش از پنجاه یادداشت و مقاله و گزارش سرشار از تهمت و افترا علیه او منتشر کرده است.
جف کافمن و مارشا راس کارگردان و تهیهکنندهی فیلمهای مستندی چون «نسرین»، «تحصیل زیر آتش» و «هر نمایش زندگی» هستند. در این گفتگو از جمله از آنها پرسیدهام چه چیز باعث شد تا به داستانهایی از ایران بپردازند؟