عبدالبهاء در انجمن عالم

27 عبدالبهاء درانجمنعالم ۱۹۰۸ -۱۸۹۲ ، دوران عکا عنوان جانشین و مفسر ‌ ی مقام عبدالبهاء به ‌ رغم اظهاراتصریحکتبی و شفاهی بهاءاللّه درباره ‌ به ۱۸۹۲ ی بهائی، پس از درگذشت بهاءاللّه در ماه مه ‌ ی جامعه ‌ کننده ‌ منصوص آثارش و اداره تر ‌ هایی همراه شد. میرزا محمدعلی، برادر ناتنی کوچک ‌ ی جانشینی او با فرازونشیب ‌ مسئله ی ‌ نامه ‌ عبدالبهاء، در مدتکوتاهی مقام او را زیر سؤال برد. محتوایکتاب اقدس و وصیت کرد، بسیار ‌ بهاءاللّه که ضمن ادای احترام به محمدعلی، جانشینی را به عبدالبهاء واگذار می ی پس از درگذشت بهاءاللّه، تعدادی از بهائیان ‌ روشن بود. با وجود این، در اوضاع آشفته ادعاهای محمدعلی را پذیرفتند. کشیدن ‌ چالش ‌ ی بهاءاللّه در پی به ‌ نامه ‌ میرزا محمدعلی و پیروانشبا سرپیچی از مفاد وصیت کردند که عبدالبهاء ازحقوقو امتیازاتخودسوءاستفاده ‌ مرجعیتعبدالبهاء بودند. آنها ادعا می ی درد و رنج بسیار عبدالبهاء شد اما در ‌ کند. این حملات اگرچه مایه ‌ کرده و ادعای پیامبری می ی بهائی آسیبی واردکند و یا باعث ایجاد انشعاب در آن شود. ‌ نهایت نتوانست به وحدتجامعه های ایجادشده توسطمیرزا محمدعلی و پیروانش، عبدالبهاء در انجام وظایف ‌‌ رغم آشوب ‌ به ی بهائی ایستادگی کرد و برای غلبه بر موانع موجود تلاش کرد. ‌ عنوان مدیر جامعه ‌ خود به ویژه در ایران، جایی ‌ سرعت نتیجه بخشید، به ‌ های بهاءاللّه به ‌ های او برای انتشار آموزه ‌ کوشش سرعت رشد کرد و در غرب در آمریکای شمالی، جایی که در حدود ‌ ی بهائی به ‌ که جامعه نخستین افراد به آیین بهائی ایمان آوردند. ۱۸۹۵-۱۸۹۴ های ‌ سال ی بابی ایرانکمککرده بود ‌ ی فرسوده ‌ در زمان حیات بهاءاللّه، عبدالبهاء به احیای جامعه ی ‌ های پیوسته ‌ تا بتوانند مقام بهاءاللّه را درککنند. پس از درگذشت بهاءاللّه، توجه و تشویق های مداوم او ‌ او به افزایش چشمگیر تعداد بهائیان ایران انجامید. به لطف رهبری و تشویق های شور» راکه بعدها به «محافل روحانی» موسوم شد، ‌ انجمن ‌« بودکه بهائیان ایران توانستند که مروری قرن انوار شکل گرفت. ۱۸۹۹ تشکیل دهند. اولین نمونه از این شوراها در سال ی ‌ تر تغییرات سیاسی و اجتماعی قرن بیستم دارد، درباره ‌ بر تاریخ آیین بهائی در بستر بزرگ ايم. در ‌ ها هرچه بگویيم کم گفته ‌ ی اهميّت اين انجمن ‌ نویسد: «درباره ‌ تشکیل این شوراها می کشوریکه مردمش طی قرون و اعصار به نظام مردسالاری خو گرفته و قدرت اداره و تصميم ای پرورش يافتکه ‌ را در دست شاهان مستبد يا مجتهدين شيعه نهاده بودند، ناگهان جامعه های قديم را گسستند و ‌ از تمام قشرهای اجتماع مرکّب بود و اعضای اين جامعه زنجير سنّت

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2