عبدالبهاء در انجمن عالم

320 عبدالبهاء درانجمنعالم شان بود؛ و نیز دلیلِ ‌ گرفتند و این همانا دلیلِ آن خویشاوندی پنهان ‌ به قدرت و ثروت بهره می های سیاه و سپید ‌ شد و از فرازِ عقاید و اندیشه ‌ اینکه راهی مستقل باید در این میانگشوده می گذشت. ‌ یا مهرآکینِ آنان برمی ورزی ‌ نگرم؛ یعنی بیش از هرچیز عمل ‌ البهاء را از نگرِ عینی و مدنی می ‌ داریِ عبد ‌ من دین اش تبدیل ‌ ی سنجیدن و شناسیدن ‌ ی ایرانی و انسانی را به سنجه ‌ و حالتِ حضورِ او در جامعه چه به ما و دیگران ‌ ای عمیقاً درونی و شخصی است، اما آن ‌‌ داری مسئله ‌ کنم؛ چرا که دین ‌ می ی ‌ دین به پهنه ‌ بسا یک بی ‌ دار و چه ‌ شود همانا چگونگی درآمدن و برآمدنِ یک دین ‌ مربوط می گری ‌ البهاء را چونان سرمشقی نوین برایکنش ‌ زندگی اجتماعی است و از همین منظر، من عبد بارشکند ‌ کرد جهان را متوجه اوضاعِ اسف ‌ یابم؛کسیکه تلاش می ‌ فرهنگی و اجتماعی درمی ی ‌ کرد و از همه ‌ ی فرهنگیِ خاصی محدود نمی ‌ و برای اینکار خود را به هیچ روش یا زمینه ای به زبانِ فرهنگیِ ‌ گرفت و بیش از همه با هر جامعه ‌ های عقلی، علمی و دینی بهره می ‌ سرمایه کرد. ‌ گو می ‌ و ‌ خودشگفت دهد که او از بلندای شرق و غرب یا ‌ البهاء نشان می ‌ یگفتار و رفتارِ عبد ‌ یگشوده ‌ گستره ی آنها را مثابه مظاهرِ متفاوت و متکثرِ حقیقتی یگانه، ‌ نگرد و همه ‌ ها می ‌ شمال و جنوب به انسان خواند: «حقيقتِ ربوبيّت محبّت است. پس، ای ياران به جان ‌ آمیز فرامی ‌ زیستیِ صلح ‌ به هم او آن انسانِ نوینِ از 4 ديگر شوند.» ‌ بکوشيد تا خاور و باختر مانند دو دلبر دست در آغوش يک ی یک پیکر ‌ ی ایرانی استکه شرق و غرب را نه بیگانه یا دشمن، بل چونان دو پاره ‌ رهیده ‌ کین وگو باشند تاگشودگی ذهن ‌ یابد که باید با هم در ارتباط وگفت ‌ ی یک مغز درمی ‌ کره ‌ یا دو نیم سونگری از دست نرود. ‌ و توازنِ روانِ انسانی با درافتادن در چنبرِ تعصب و یک ی اجتماعی و با ‌ یابم زیرا او با حضورِ خود در پهنه ‌ البهاء را آموزگارِ تفاوت درمی ‌ من عبد ی ‌ شکست تا چهره ‌ گوی خود با دگردینان یا دگراندیشان فهمِ ناروای تبعیضرا در هم می ‌ و ‌ گفت جا که او همواره دیگران را به مدنیتی اخلاقی ‌ زیبای تفاوت رو به آشکارگی بگذارد اما از آن ی آن باشد که او را چونان یک مربی اخلاقِ جهانی در نگر آوریم. ‌ کرد شاید شایسته ‌ دعوت می یابم؛ انسانیکه از فرازِ ‌ ای از انسان نوین یا انسانِ آینده درمی ‌ یگونه ‌ با این حال، من او را نماینده اندیشد ‌ رو در مقیاسِ شهروندِ جهان می ‌ نگرد و زین ‌ ی سیاسیِ دولت-ملت به جهان می ‌ اندیشه کند. این انسانِ نوین ‌ گری می ‌ ورزد و زندگی خود را وقفِ عمل یا کنش ‌ و به جهان عشق می هـای فارسـی ‌ ملـی نشـر آثـار امـری بـه زبان ‌ . لانگنهایـن: لجنـ ۱ ). جلـد 1921( خطابـات حضـرت عبدالبهـاء 4 .۲۰ و عرب ـی، ص

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2