عبدالبهاء در انجمن عالم

328 عبدالبهاء درانجمنعالم معنایگوش ‌ های خود را بگشاید. اِصغاء به ‌ های نرمِ حقیقتگوش ‌ پرِ جبرئيل یا همان آواز گام ی آتش؛ آوازِ مار ‌ فرادادن است؛ اما به چه؟ آوازِ درخت چون باد جَهَد؛ آوازِ پرِ مرغ؛ آوازِ شعله ‌ ای شنیدنکه برای آن باید ساکت ‌ اند؛گونه ‌ ی حَفیف ‌ معنای واژه ‌ همه ‌ که از پوستِ آن برآید. این ای نیروی ‌ شد و از پرداختن به خود بازماند و به دیگری توجه کرد اما برای اینکار باید لمحه تعصب و جزمیت را با طرح پرسش به تردید واداشت یا با نواختنِ چنگِ هنر اغوا کرد و از ای ابدی در ‌ اشکاست تا بل آن آوازِ همیشه نو، آن حَفیف، که چونان لحظه ‌ آن غوغا و عربده ی ‌ ی حالْ جاری است، شنیده آید؛ همان آوازیکه چونان نظمی موسیقیایی در سراپرده ‌ لحظه آید. ‌ ها، نداها و نواهای متکثر و متفاوت برمی ‌ نوازیِ نُت ‌ نشینی و هم ‌ یگانگی بلند است و از هم التحریر ‌ گفتنِ یک ناگفته ـــ بعد آید، این نگرانی در دلِ برخی ‌ شهری یا شهروندی جهان به میان می ‌ وقتی سخن از فکرِ جهان ی ‌ پرستانه ‌ یا ملت ‌ پرستانه ‌ شود که مبادا آنانی که هنوز در بندِ افکارِ دولت ‌ کسان انگیخته می گونه ‌ داشته. این ‌ البهاء زادگاهِ خود ایران را دوست نمی ‌ اند، گمان برند که عبد ‌ خویش مانده ها با رفتار و منشِ بهائی در مقامِ شجاعتِ اخلاقیِ خودآشکارگر ناسازگارند ‌ ها و نگرانی ‌ هراس البهاء را به خاطرِ رفعِ بددلی و بداندیش ‌ تر، نارواستکه آن وسعتِ نظرِ جهانیِ عبد ‌ مهم ‌ و زین تنها خاموش بمانیم، بل آن را ناخواسته و ‌ گریز فروبگذاریم و پیرامونِ آن نه ‌ متعصبانِ اندیشه ها بربخورد. نباید ‌ ها و فَشل ‌ دلی باژگونه جلوه دهیم تا مبادا به تِریجِ قبای آن فُسیل ‌ از سرِ ساده پرستانِ در خودفرومانده هراسی به خود راه ‌ پرستان و خودپرستان و از این خودی ‌‌ از اینکهنه ء را کژ و کوژ نمایاند تا بلکسانی خشنود شوند که از شدتِ ‌ البها ‌ شهریِ عبد ‌ داد و چهرِ جهان کنند. ‌ نادانیْ عشق به جهان را به تنفر از موطنِ خود تعبیر می توانند آن حقِ مطلقی ‌ هاگرچه باید تحقق یابند اما نمی ‌ -ملت ‌ های ملی یا همان دولت ‌ دولت ی اختیاراتِ نامحدودِ خود به ‌ را داشته باشند که با مردم در مقامِ یک جبّارِ خودسر به پشتوانه گرانه روی آورند: تبدیلِ خودسری سلطان یا هر دسپوتِ دیگر به لِوْیاتانِ دولت ‌ رفتارِ سرکوب های این دولت علیه ‌ ها و برنامه ‌ هرگز مشکلاتِ ما را حل نخواهد کرد، اگر که از یک سو طرح گو نباشد. ‌ ی جهانی و انسانی پاسخ ‌ خیرِ جهانی و همگانی باشد و از دگر سو در برابرِ جامعه ای ‌ گونه ‌ تواند قدرت مطلقه وصاحب اختیارِ مردم باشد، به ‌ گوییم یکدولت ملی نمی ‌ اینکه می ی ‌ های خود به جامعه ‌ ها و تصمیم ‌ ها نیز باید در قبالِ انتخاب ‌ زمان بدین معناستکه ملت ‌ هم کنیم که ‌ گسیخته و بیگانه از هم زندگی نمی ‌ هم ‌ گو باشند، چراکه ما در جهانی از ‌ انسانی پاسخ های دیگر رفتار کند یا حقوقِ ‌ ها و دولت ‌ هر ملت و دولتی به هر سان که هوسکرد با ملت

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2