عبدالبهاء در انجمن عالم
331 عبدالبهاء درانجمنعالم کنند، چراکه خطای انسانی امری عَرَضی شهروندان خود در ازای این حقِ شهروندی مطالبه می وگو دلیلِ غیاب گفت شدنِ مغاکِ میانِ انسان و انسان به است، نه امری جوهری. برآیندِ عمیق ماخوذ به اخلاق و مسئولیت است، بیانِ دیگر، انسان بما هو انسان و دیدارِ انسانی است. به حتی اخلاقی رو تخطی فرد از قوانینِ اجتماعی و چه مگر آنکه بیمار و مجنون شده باشد. زین ْ منوط توان به آن مسئولیت تر این حق را نمی کند یا دقیق اش محروم نمی او را از حقوقِ انسانی مِثْلْ» به دلیلِ ارتکابِ قتلْ به قتل رساند. در یککلام، قانونِ «مقابله کرد و برای مثال فردی را به نباید به معیارِ داوری وکنشِ انسانی تبدیل شود. اند باید از بیایید از خود بپرسیم: آیا حیواناتچون تابعیت و در پی آن مسئولیتی را نپذیرفته بهره بمانند؟ ما باید چندان بخردانه و انسانی پیش رویمکه حقوق هیچ موجودی حقوقِ خود بی گوییم، درست به این شرطی قرار ندهیم و وقتی از شهروندِ جهان سخن می را تابعِ هیچ پیش معناستکه هیچ انسانی نباید از گنبدِ مینای حقوقِ بنیادی خود برون رانده یا برون ماند، حتی البهائی است: ای بهائی و عبد گذرد. این اندیشه ی قوانینِ انسانی فرامی زمانی که از مرزِ همه اش محروم یا مشروط عدمِ آگاهی ما از حقوقِ موجودِ انسانیْ او را از حقوقِ ازلی و قدسی چنان که آگاهیِ ما نسبت به حقوقِ موجوداتِ دیگر، گرچه تازه و بدیع به نظر سازد. هم نمی 14 بیانیکانتی آپِریوری ها نیز حقوقِ خود را دارند، امری از ازل بوده یا به آید، ـــ اما اینکه آن می آموزد: «…رعايتِ حيوان را منظور نمايد تا چه رو بهاءاللّه به انسان می و «پیشینی» است. زین رسد به انسان و اهلِ بيان و از جانانْ جانْ دريغ ندارد و از شماتتِ خلقْ از حقْ احتراز نجويد و چه را وفا نکند و از خاطئان در کمالِ پسندد برای غير نپسندد و نگويد آن چه برای خود نمی آن استيلا درگذرد و طلب مغفرت نمايد و بر عاصيان قلمِ عفو درکِشَد و به حقارت ننگرد، زيرا 15 حُسنِ خاتمه مجهول است.» 14 A priori . برگرفته از: ۲۵ ی . شماره منتخباتی از آثارِ حضرت بهاءاللّه بهاءاللّه. 15 https://www.bahai.org/fa/library/authoritative-texts/bahaullah/gleanings-writings-bahaullah/1#811898132
Made with FlippingBook
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2