عبدالبهاء در انجمن عالم

57 عبدالبهاء درانجمنعالم گوید. قلم طبیعت سرشت بدیع و ‌ او از طبیعت درونی ایران، اما به زبان طبیعت بیرونی، می گذارد. ‌ کند. نهایتاً نیز این درونِ ایران استکه بر برون آن اثر می ‌ بنیاد ایران را ترسیم می ‌ تازه ایرانِ آینده هرآینه وابسته به این ایرانِ درونی، استعداد و قابلیتِ مُکمّلِ ایران برای شکوفاشدن، ی آن خواهد درخشید. آنچه اهمیت قطعی دارد، رخداد معنویِ درون ‌ است و سرانجام در آینه ای از ایران در کمونِ ایران. ایرانی ‎‌ ایران است. این وصفِ ایرانِ درونِ ایران است، وصف پاره همچنان مغفول‏مانده و در عین حال ایرانِ آینده،که باید آن را ساخت. های اولیه، تمام ‌ گونه به قلم او آمده است. با آنکه جز سال ‌ آری، وصف ایرانِ عبدالبهاء این ‌ عمر او در تبعید و در عثمانی (ترکیه و اسرائیل فعلی)گذشتو با آنکه ترکیه را نیز طبیعت زیبایی های ‌ ها و نوشته ‌ است، اما هرگز چیزی از این دست در مورد آن از قلم او جاری نشد. او در نامه آسا»ی وطن، ‌ خود، به یک معنا، در ارتباط با این ایران، با این «خاک مشکبیز» و «دشت بهشت نویسد ‌ گوید و می ‌ ایکه زبان فارسی را در منتهای بلاغت می ‌ خواند. آواره ‌ خود را «این آواره» می ای ارجمند از وطن خود را همیشه همراه داشته است و آن را با خود به دورترین ‌ و در اصل پاره ایران، آواره از ایران است و این خودْ دلبستگی ‌ به ‌ ها برده است. اما، فقط دلبسته ‌ سرزمین ساله بود که دیگر در این وطن زندگی نداشت و در معرض ‌ عجیبی است چون کودکی هفت چال ناصری افتاد و خود برای معیشتِ ضروری ‌ ها قرار گرفت، پدرش به سیاه ‌ ترین ظلم ‌ بزرگ ای دیگر از بابیان، ‌ همراه خانواده و عده ‌ سالگی به ‌ به سختی شدید مبتلا شد و سرانجام در هشت های اسدآباد ‌ گیر کوه ‌ های برف ‌ بالاپوش مناسب از گردنه ‌ سوز بی ‌ الحفظ در زمستانی طاقت ‌ تحت همدان به جبر و عنف از کشور بیرون رانده شد. هرکس دیگری بود که به چنین ستم عریانی ی عمر مهر ایران را بر ‌ آورد، تا چه رسد که همه ‌ گرفتار آمده بود، دیگر اسم ایران را هم نمی دلکشد و شصت سال بعد در سفر به آمریکا از آن با یاران خود بگوید و دل بر ویرانی ایران و پریشانی ایرانیان بسوزاند و در سفر خود به آمریکا با حضور در مجامع علمی و فرهنگی و دینی عنوان «یک ‌ ها وکسب اعتبار از این راه به ‌ ها در مراکز علمی وکلیساها وکنیسه ‌ با ایراد خطابه ایرانی» آن را برای بلندی نام ایران بخواهد و اسباب «تأسیس عزت قدیمه در ممالک فرنگ و ، و رسم مهرورزی به ایران را در «قلب بهائیان جهان» 6 امریک از برای ایران و ایرانیانگردد» ی او، شوقی ربانی، که هرگز ایران را ‌ ایکه نوه ‌ گونه ‌ و اول از همه خاندان خود راسخگرداند به ترین آرزوی خود را،که در حقیقت آرزوی پدربزرگ او عبدالبهاء نیز بود، نه دیدار ‌ ندید بزرگ مثابه «سرزمینی مقدس»، بخواند و چنین بنویسد: ‌ ایرانکه «زیارتِ ایران»، به .۷۰ . لانگنهاین: مؤسسهٔ مطبوعات امری آلمان، ص ۶ ، جلد منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء 6

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2