عبدالبهاء در انجمن عالم
65 عبدالبهاء درانجمنعالم ی تغییر و تحولاتیکه عبدالبهاء داند. اما دامنه البته اقتباس از ملل دیگر را جایز بلکه ضروری می خواند، فراتر از صِرف آن اصلاحات است. خلق را بدان می تمسک به دین حقیقی توان گفت ، موضوع دین و ایمان حقیقی است که می ی مدنیّه رساله ترین مباحث از اساسی بسامان و تدنی ایران را اساس تحولات لازمِ موردنظر عبدالبهاء است. در جاییکه اوضاع نا هایی کند که ادیان بزرگ یهود، مسیحیت و اسلام نیز در میان ملت دهد، اشاره می شرح می ها زنده ظاهر شدند که در تدنی بودند اما بعد از ظهور این ادیان، تمدن رو به زوال این ملت خواند. و شکوفا شده است. عبدالبهاء با این استدلال ایرانیان را به تجدید حیات روحانی می که «اُسّ اساسِ» آن خلوص است و گذشتن از «اغراض کند او از دیانتی صحبت می بشریّه » و کوشیدن در «خیریت جمهور»، «ضابط سعادت و مدنیّت هیئت عمومیّهٔ شخصیه توانکرد. تأکید است» و اعظم سعادت بشریه و اساس آن را از اعمال مدعیان آن ادراک نمی کند که اعظم وسایل تمدن، «محبت و الفت و اتحاد کلی» بین افراد است، و اکمل وسایل می عالم نیز از الطاف انبیای الهی الهیّه» است، و «جزئیّات تمدنیّهٔ «دیانت حقیقیّهٔ ، الفت و اتحاد حاصلگشته»، و نیز آنکه «اساس تربیت عموم در جمیع اخلاق» دیانت است. پیوند تنگاتنگ دارند و به نظر عبدالبهاء تحول اخلاقی ی مدنیّه رساله دین و اخلاق در ی جاهل متعصب» ادیان را به «علما عدم موفقیت ی مدنیّه رساله ضرورتی اساسی است. او در شود، چون به دست نسبت داده است. دیانت حقیقیکه سبب تمدن و عزت طوایف ذلیله می شود. دین در دست این افراد اینگروه افتد، «از سوء استعمال» این نور به شب تاریک تبدیل می چون «سِلاح... در دست جَبان [فرد ترسو]» است، «جان و مال محفوظ نماند بلکه بالعکس سبب قوّت و اقتدار سارق گردد... همچنین زمام امور چون به دست علمای غیرکامل افتد، نورانیّت دیانت را چون حجاب عظیم حائلگردند.» البته، او موضعِ «علمای بزرگواری» راکه نمایند»، متوجه احتیاجات زمانه هستند و «تشویق و تحریص [ترغیب] به تمدن و معارف می کند. اصلِ دینِ حقیقی همواره به پیشرفت و ترقیِ خلق و یگانگی بین آنها از این عده جدا می الهیّه جمهور امّت را بر تمهید اصول اصلاحات متتابعه و اقتباس مایل است: «شرایع مقدسّهٔ نماید.» فنون و معارف از امم سایره تشویق و دلالت می کند که پذیرش تحول و تغییر را رساله از طرفی متعصبان مذهبی را متوجه این نکته می نباید به نفی دین تعبیر، و بنابراین با آن مخالفتکرد، و از طرف دیگر با تأکید بر اینکه «هر امرِ خیریکه در ابداع شبه آن متصور نه، قابل سوء استعمال است،» تکلیف ادیان را از «اعمال
Made with FlippingBook
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2