Az Tehran Ta Akka

۲0۶ از طهران تا عکا اهالی این ممالک مکتوبی ننوشتم و معاشرت و مؤانست نجسته ام، تفحص ب فرمایید تا معلوم شود صدق از کذب. باقی امرکم الاشرف الاعلی مطاع. م :هر حسینعلی یادداشت این نامه نمودار پایگاه مشکل بهاءالله در قبال وقایع ادرنه و گو یای روشن ی از نگرانی های او از پی آمدهای ناگوار این رویدادهاست. نامه در زمانی نگاشته شده که مقامات عثمانی و ایران هنوز بهاءالله را رهبر و رئیس تمامی جامعه ی بابی می شناختند و شاید چنین می پنداشته اند که اقدامات میرزا یحیی صبح ازل و سید محمد اصف هانی با مو افقت و اشاره ی بهاءالله انجام می گیرد. نه تنها مقامات عثمانی که حتی برخی از بابیان تبعیدی در ادرنه نیز شاید هنوز به جدایی عقیدتی و بنیادینی که از دوران بغداد بین دو برادر نوری در حال شکل گیری بود و در ادرنه به اوج خود رسید، آگاه نبودند. اما واقعیت آن بو د که گروهی از بابیان به سرپرستی میرزا یحیی ح ازل و صب دستیارش سید محمد اصفهانی اینک راه دیگری می پیمودند. اقدامات ایشان و طرح هایی که به خیال خود برای خروج و پیروزی آیین باب طرح کرده و قصد اجرای آن را داشتند، در تضاد کامل با افکار و آمال بهاءالله بود و م ی توانست به خا طر شهرت او به رهبری بابیان به شراکت مستقیمش در آن حوادث تعبیر گردد. به همین جهت تنها راه برای بهاءالله آگاه ساختن مقامات عثمانی از پایگاه های دو گروه و تأک ید بر این نکته بوده که وی از این فعالیت ها مبراست و حتی در دوران اقامت خود در ادرنه [یا استانبول] با احدی مکاتبه نکرده و گفتگویی نداشته است. این میراث بابیان ازلی تقریباً در تمام دوره ی قاجار و حتی پس از آن در روابط بین این دو گروه باقی ماند و از دغدغه های جامعه ی بهائی در ایران نیز بود. به طوری که اسناد گواهی می دهد، در طول تاریخ قاجا ر این گروه خفیه کاری ها و اعلامیه های خود را برای سرنگون کردن سلسله ی قاجار بنام بهائیان انجام می دادند تا هم ب ه مقصود خود برسند و هم دشمنی دولت را با بهائیان تشدید نمایند. 135 135 نﻜ. به شکوائیه ی بهائیان ایران به ناصرالدین شاه سند شمار ه ۶9.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2