Az Tehran Ta Akka
۲۲۴ از طهران تا عکا اما شکایت عمده ی بهاءالله از علمای اسلام است که قلب شاه را نسبت به پیروان این آیین مکدر ساخته و به شأنی امر را در پیشگاه حضرت سلطانی مشتبه نموده اند که اگر از نفسی از این طایفه عمل قبیحی صادر شود آن را از مذهب این عباد می د. شمرن این علماء که در ناز و نعمت از همه ی مواهب برخوردارند ... از جمیع امور چشم پوشیده اند و به اذیت این طایفه متوجهند چنانچه اگر از بعضی که...در ظل مرحمت سلطانی آرمیده اند و به نعمت غیرمتنا هیه متنعم اند 2 سؤال شود که در جزای نعمت سلطانی چه خدمت اظهار نموده اید جوابی ندارند جز آن که جمعی را به صدق و یا کذب 3 به اسم بابی در حضور سلطان معروض دارند و بعد به قتل و تاراج مشغول گردند. بهاءالله سبب قتل و غارت مؤمنان به آیین جدید را بی پناهی ایشان م داند: ی کل این امور نظر به این واقع شده که این فقرا را بی معین یافته اند. از امور خطیره 4 گذشته اند و به این فقراء پرداخته اند . از شاه می خواهد که بی طرفانه در امور قضاوت کند. تحت تأثیر کسانی که در تخدیش ذهن او می کوشند قرار نگیرد بلکه خ ود را بیشتر در ج ریان قضایا قرار دهد: امید چنانست که حضرت سلطان بنفسه در امور توجه فرمایند که سبب رجای قلوب گردد و این خیر محض است که عرض ش .د اطرافیان شاه را کسانی می داند که فقط منافع خودشان را در نظر دارند در حالی که آنچه بهاءالله برای او می خواهد به خاطر خود اوست. در این نامه بهاءالله هم چنین از شاه می خواهد که با پیروان این آیین نیز مانند پیروان دیگر ادیان رفتار گردد و مدار رفتار با همه ی ادیان بر عدل استوار باشد: ...طوایف متعدده و ملل مختلفه در ظل سلطان مستریحند 5 یک طایفه هم این قوم باشند. بلکه باید علو همت و سمو فطرت ملازمان سلطانی به شأنی مشاهده شود که 2 از نعمت و ثروت بهره . مندند 3 راست یا دروغ. 4 بزرگ، مهم. 5 آسوده اند.
Made with FlippingBook
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2