Az Tehran Ta Akka

۴۲8 از طهران تا عکا می ریزند و هر یک را کشان کشان به زندان کنسولگری می اندازند و پایشان را در ک ند و زنجیر می گذارند. روز بعد آدم های کنسول به منزل حاجی می روند و آنچه از کتاب ها و آثار بهائی و خطوط خوش و اشیاء قیمتی بود به کنسولگری می آورند که آنطور که حاجی می نویسد اشیاء مرغوبه ثمینه قسمت میرزا حسن خان خوئی شد. کتاب ها و ا وراق را نزد حکومت مصر بردند و اینطور ن مایاندند که این ها مدعی شرع جدید و الوهیت هستند، همان اشخاصی هستند که خواستند شاه ایران را بکشند و حال به خیال کشتن خدیو مصر و تصرف این کشور افتاده اند. با این تهمت خدیو مصر را هراسان و مضطرب نمودند و او به کنسول اجازه داد هر کس را که از این گروه می شناس د دستگیر نمای د. 26 از روز سوم م أ مورین کنسول هر کس که با حاجی مراوده داشت حتی کسانی که او را نمی شناختند، قریب سیصد نفر را، دستگیر کردند حتی از یهودیان و مسیحی ان و مصریان. این افراد را در محبس کنسولخانه سه چهار روز نگاه می داشتند سپس ک نسول با این تهدید که با بابیها رفت و آمد ایه داشت د و به حکومت مصر خبر می دهیم، از هر یک سه چهار لیره تا پانصد لیره رشوه گرفته رهایشان می ساخت. اما رسم این بو د که چون می خواست این افراد را مرخص کند آنان باید همراه با چند مأمور به زندان حاجی آمده ابتدا او را دشنام و ناسزا گوی ند و سپس تف بر رویش بیاندازند تا ایما ن و اسلامشان ثابت شود و مسلم پاک شوند. پس از چهل و پنج روز در محبس کنسولگری، شبی حاجی و شش ایرانی دیگر و یک معل م مصری را که نزد حاجی میرزا حیدر علی فارسی می آموخته، در حالی که دست هایشان را از پشت بسته و پاهایشان د ر زنجیر بود در حضور کنسول ایران تحوی ل أم مورین نظمیه ی مصر دادند. م أ مورین مصر اسامی یکایک ایشان و جرا ی مشان را ب ر حسب تقریر کنسول ایران ثبت کردند. سپس این گروه را ، پا در زنجیر و دست ها از پشت ، بسته همراه سربازان روان یه زندان نمودند و در بدترین شرایط در زندا نی که محل حبس قاتلین بود جای دادند. اینان در طول راه زندان به صدای بلند اشعار بهجت انگیز که شواهد استقامت و اطمینان شان بود می خواندند . 27 26 نﻜ. سند شم اره 83. 27 مثل ما نداریم از رضای حق گِله / عار ناید شیر را از سلسله [زنجیر]. اصفهانی، بهج ت الصدور 97.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2