237 باب و مهدی موعود خاطر تیرباران رهبرشان، باب بود. این گروه را عظیم و ازل رهبری شاه به کردند، و محلّ ملاقاتشان خانۀ سلیمان خان، از بابیان ثروتمندی بود که می گرایش دوّم شامل دوری از هر گونه 32 اش در دربار مقاماتی داشتند. خانواده آمیز، و مراجعه به آثار باب و تشویق و ترغیب پیروان به عمل خشونت ها عالی و فضایل اخلاقی باب به عنوان طریقی برای آوری به آرمان روی توان گفت کسانی که از این گرایش جذب دیگران به دین جدید بود. می خواه آغاز کرده گرایی ترقی کردند تحوّلی را به سوی نوعی هزاره پیروی می بودند. عضو برجستۀ این گروه بهاءاللّه و خانۀ او محل ملاقات گروه بود. این ها خط و مرز واضح و مشخصّی نداشت و احتمالاً بسیاری از بابیان گرایش کردند. در جلسات هر دو گروه شرکت می داد مهم عامل موثّری در سوق گروهی از جامعۀ بابی در این زمان دو رخ ، صدر اعظم، امیرکبیر، که به 18۵1 طهران به خشونت گشت. در اوایل ژوئن اهمیّت نقش بهاءاللّه در جامعۀ بابی پی برده بود، به هدف دور ساختن او از ایران دستور داد که بهاءاللّه برای مدّتی به زیارت عتبات در عراق برود. های سیاسی و غیر سیاسی به عتبات روش ملایم و غیر فرستادن شخصیّت مستقیم حکومت برای دور نمودن مزاحمین خود از ایران بود. رفتن بهاءاللّه از طهران، که حضورش همواره مانع رفتارهای خشن عناصر تندرو و احساساتی بود توازن جامعۀ بابی را ناچار به نفع عناصر تندرو تغییر داد. عظیم و ازل شروع به توطئه برای سرنگونی حکومت قاجار و تشکیل 33 حکومت بابی نمودند. نام حسین باف به دوّمین عاملِ بر هم زنندۀ این توازن ورود جوانی پارچه جان میلانی از استان شمال غربی ایران، آذربایجان بود. این جوان که آن سرایی گذشت، در کاروان زمان فقط حدود یکسال از آمدنش به این آیین می بیرون از دروازه نو در طهران اقامت نمود. بعد از چند روز ملّا عبدالکریم وی را به حاجی سلیمان خان معرفی کرد. حاجی سلیمان خان که قزوینی نسبت به این جوان علاقمند شده بود از او دعوت کرد که در خانه وی مانند سکونت نماید. در مدّتی کوتاه حسین جان که قریحه و استعدادی بی در خطابه و سخنوری داشت بر عظیم برتری یافت و گروه بابیانی را که در در مورد سلیمان خان ن.ک. به فصل سوّم. 32 .۴: 17 ّ ظهور الحق مازندرانی، 33
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2