باب و جامعۀ بابی ایران

باب و جامعۀ بابی ایران 276 ها خواهند ‌ ها آن محلّ را ترک نکنند شب بر سر آن ‌ کرده بودند که اگر بابی تر نموده بود. دیگر ‌ فوت محمّد شاه وضعیّت را به مراتب پیچیده 68 ریخت. برای اصحاب بابی مقدور نبود که به سفر خود ادامه داده از یک محلّ به محلّ دیگری روند زیرا خطر آن وجود داشت که در معرض حمله قرار گیرند، چه از جانب راهزنانی که از هرج و مرج استفاده کرده مجال عمل یافته بودند و چه از سوی مردم یا مقامات دولتی که ممکن بود بابیان را گروهی از اشرار ای که به فاصلۀ کوتاهی بعد از مرگ محمّد ‌ در نامه 69 و راهزنان تلقّی کنند. ساری ... تنها شهری است در تمام ˝ شاه از ساری نوشته شده آمده که 70˝... ها همه جا پر است از راهزنان ‌ مازندران که دچار اغتشاش نشده و راه ترین شهر بزرگ به اریم بود و در آنجا اصحاب ملّا حسین ‌ بارفروش نزدیک توانستند تا برقراری مجدّد امنیّت آذوقۀ کافی برای گروه خود به دست ‌ می آورند. دو تاریخ رسمی روضة الصّفاء و نه مؤلّف ناسخ التّواریخ نه صاحب اند که ‌ ای نکرده ‌ اصلی این دوره در توصیف ورود بابیان به بارفروش اشاره گروه بابیان مورد حمله قرار گرفتند. امّا این مطلب به صراحت در روایت عینی لطف علی میرزا و نیز تواریخ بابی و بهائی دیگر آمده و شرحی که شیخ العجم نوشته هم ظاهراً مؤیّد آن است. شیخ العجم نوشته که خبر رسیده بود اند و قصد دارند به بارفروش شبیخون زنند. مردم ‌ نفر بابی خروج کرده 500 ها را به قتل ‌ بارفروش سلاح برداشته و در انتظار بابیان نشسته بودند تا آن رسانند. وقتی که بابیان وارد شدند زد و خوردی صورت گرفت و ملّا حسین اگرچه ممکن است تلفات مردم شهر 71 هفت هشت نفر از مردم شهر را کشت. در این رویارویی اوّل بیش از این تعداد بوده، امّا در مجموع شمار کشتگان .21–20 همانجا، صص 68 .504 ص ˝، تاریخ ˝ ، ن. ک. به نصیر قزوینی 69 70 Anonymous, 12 September 1848, “Translation: Extract of a letter from a person sent to M. [Mazandaran] by Colonel F. [Farrant],” “Enclosed Farrant’s No. 85 of 1848,” The National Archives of the UK, Foreign Office Records, FO 60/138. چنین ن. ک. به ‌ نایب سرهنگ فرانسیس فرانت کاردار سفارت انگلیس در تهران بود. هم ؛26–25 لطف علی میرزای شیرازی، تاریخ، صص Robert Grant Watson, A History of Persia from the Beginning of the Nineteenth Century to the Year 1858 (London: Smith, Elder and Co., 1866), p. 360. .Borjian, “AMazandarani Account,” p. 391 ؛207–206 صص ˝، من کلام شیخ العجم ˝ 71

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2