باب و جامعۀ بابی ایران 78 خان شاهسون را مأمور کرد که از صائین قلعه با سی سوار به چهریق رفته باب نویسد که در طول اقامت در سلماس السّلطنه می را تا تبریز همراهی کند. معین ای که در راه بود یعنی شهادت خود نزدیکانش را با خبر باب از واقعه نویسد که بابیان سلماس با پنهان ساختن شمشیرهای چنین می ساخت. وی هم های مسجد قصد هجوم به سربازان و نجات باب را داشتند. خود زیر فرش هنگامی که این خبر به باب رسید توسط ملّاعلی عظیم ایشان را به حزم و ام داری خواند و پیغام داد که من امور خود را به خداوند واگذارده خویشتن و به چنین امری راضی نیستم. عظیم با زحمت زیاد توانست آنان را از این امّا در تمام راه گروهی از بابیان با فاصلۀ 187 اقدام نابخردانه منصرف سازد. دنبال سواران دولتی که جلب توجّه نکرده دستگیر نشوند، به مناسب، چنان ژوئن ۱۹ /۱۲۶۶ سرانجام روز پنجم شعبان سال 188 کردند. باب را بدرقه می باب در حالی که برای اهانت به او عمّامه و عبایش را با شبکلاه و ۱۸۵۰ وارد تبریز شد و همراه با منشی خود سیّد حسین 189 ارخالق عوض کرده بودند شد در ارگ ای از باب جدا نمی یزدی و میرزا محمّد علی زنوزی که لحظه 190 علیشاه محبوس گردید. تصمیم اعدام باب از ابتدا برای امیرکبیر با مشکلاتی همراه بود. در پایتخت ناصرالدین شاه و میرزا آقا خان نوری (اعتمادالدّوله) معاون صدراعظم، هر یک به دلیلی با این اعدام موافق نبودند. ناصرالدین شاه کند لذا نیازی به مرگ باب پنداشت که جنبش باب کم کم فروکش می می ، شاید هم از انتقام بابیان بیم داشت. میرزا آقا خان نوری استدلال 191 دید نمی ای زندانی و های بابیان با سیّدی که در نقطۀ دورافتاده کرد که شورش می مخالفت او با اعدام باب 192 دستش از همه جا کوتاه بوده ارتباطی نداشت. هایش در رسیدن به صدارت عظمی بی ارتباط نبود، به شاید با بلندپروازی این امید که بتواند روزی پشتیبانی بابیان را علیه رقبای سیاسی خود جلب .۳۹۱ عهد اعلیٰ؛ افنان، ۲۸۹ معین 187 .۳۹۱ عهد اعلیٰ افنان، 188 .۲۳۶ الدریّه کواکب 189 .۳۹۱ عهد اعلیٰ افنان، 190 .۳۰۲ ،۳ . ، جالتواریخ ناسخ 191 .۴۷۱ الانوار مطالع ؛.Nabil Zarandi 502-4 192
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2