واپسین سال‌های بوخارین

33 32 های بوخارین ‌ واپسین سال های بوخارین ‌ واپسین سال او در ادامهگفت: - همسرتان خواسته تا برایش یادداشتی بفرستید. همراه عکسی از خودتان و پسرتان. آنا میخائیلونا شروع به نوشتنکرد. اما بازجو از او خواست تا چنانکه کند. ‌ شاید یا باید بنویسد. به تعبیری، چنانکه او دیکته می تان ‌ برید و سهمیه ‌ - بنویسید که همچون گذشته در کرملین به سر می گیرید. ‌ را هم می آنا میخائیلونا پاسخ داد: نویسم. ‌ - من این را نمی آمد. تصمیمش را گرفت: «از ‌ ای زیر نیم کاسه می ‌ چرا که به نظرشکاسه خواهند بنویسم.» ‌ که آنچه را آنان می ‌ کنم، تا این ‌ نوشتن امتناع می پس از جرو بحثی، سرانجام بازجو تصمیم گرفت که یادداشت لارینا را از آنجا که دیکته شده او نیست، نپذیرد. نکته اینجا بود که در آن هفته تلاش ای که ‌ نامه ‌ بازجوها بر این بود تا بوخارین را متقاعد کنند که اگر او شهادت خواستند امضا کند، همسر، فرزند و دیگر اعضای خانواده مشمول ‌ آنها می ای دیگر رقم خواهد ‌ بخشودگی خواهند شد، وگرنه سرنوشت آنان به گونه خواهی آشکار. اما برای بوخارین هنوز مشکل بود که ‌ خورد. این یعنی باج در برابر این فشارها پایداری کند. روشن نیست که آیا بازجویان در مورد آید که ریکوف ‌ بوخارین به شکنجه هم متوسل شدند یا نه. اما به نظر می های وحشیانه قرار گرفت. بعدها در جریان محاکمه، هر موردی ‌ تحت شکنجه رفت، ریکوف در جا ‌ آمد که بوخارین در پاسخ به سئوالی طفره می ‌ پیش می کرد. ‌ اش می ‌ تصحیح های ‌ های آن، خیزش موج دستگیری ‌ آمد ‌ با وجود زندانی شدن بوخارین و پی ی مرکزی را ‌ ای که تمامی کشور را در برگرفته بود و دیگر اعضای کمیته ‌ توده ی مرگ بود. ‌ و در آستانه همسر بوخارین برای پنج روز از خانه خارج نشد. اما به هر رو ضرور آمد که به خاطر فرزندش هم که شده از خانه بیرون برود. پس دوباره آنا ‌ می اش را در حول و حوش کرملین به راه انداخت. ‌ ی بچه ‌ میخائیلونا کالسکه اش نیامد. کسی نیز سؤالی از او نکرد. پس از مدتی تلفنی از او ‌ کسی به طرف کند. ‌ ی غذا مراجعه نمی ‌ پرسیدند که چرا برای دریافت سهمیه -کدام سهمیه؟ - برای شما سهمیه منظور شده است. ی نیکلای ایوانویچ بود. او پنداشت که حتماً اشتباهی ‌ منظورشان سهمیه رخ داده است. پس تصمیم به نرفتنگرفت. آنان پرستار را احضار کرده و با اشکردند. آنا میخائیلونا از گرفتن غذا خودداری نکرد زیرا بوخارین ‌ غذا روانه ای نداشت و به هر رو پس از بازداشت، دیر یا زود این خانواده محتاج ‌ ذخیره شد. ‌ غذا و پول می گذشتکه روزی یکی از مأموران ‌ شاید یک ماهی از بازداشت بوخارین می ای از او آورد. او خواسته بود که تعدادی کتاب و دیگر منابع ‌ ن.ک.و.د. نامه برایش بفرستند. در نامه همچنین آمده بود که کار رویکتابی با عنوان «افت فرهنگ در فاشیسم» را آغاز کرده است و از همین رو به این منابع نیاز دارد. آنا میخائیلونا قادر به اجابت خواست همسرش نبود زیرا دفتر بوخارین را بودند. اما بلافاصله بازجوی مربوطه به او تلفن کرد و گفت ‌ مهر و موم کرده ها و دیگر ‌ دفتر بوخارین گشوده خواهد شد و آنا میخائیلونا توانست کتاب منابع را بردارد. بازجو از او خواستکه تمامی آنچه را که بوخارین خواسته، خود به لوبیانکا نزد او بیاورد. آنا میخائیلونا به همراه کتب، مقداری غذا نیز با خود برد، اما بازجو از گرفتن آن سرباز زد و گفت: «ما همسرتان را خوب خور هم هست. برای هر فنجان چای ‌ آید که شیرینی ‌ خورانیم. به نظر می ‌ می گیرد.» ‌ شش حبه قند می

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2