واپسین سال‌های بوخارین

3 2 های بوخارین ‌ واپسین سال های بوخارین ‌ واپسین سال آغشته به مارکسیسم دارید! ی حزب توده، علت عقیم بودن مارکسیسم در ایران ‌ شما حقایقی درباره های انقلاب اسلامی، و ارزیابی مختصری ‌ اسلامی، توصیفی از ویژگی وجوی بیشتر ‌ از دستاوردهای آن را از زبان من شنیدید. بررسی و جست ها غلبه کنید. بیندیشید و باز ‌ داوری ‌ در این باره با شماست. بر پیش بیندیشید و تصمیم بگیرید. یقین دارم به این نتیجه خواهید رسید که انقلابی بودن اکنون یاری رساندن به تحکیم انقلاب زنده و پویای موجود است. ، از ی كامینِف ‌ آذین مرا به یاد آخرین عبارت آخرین دفاعیه ‌ فراخوان به انداختکه خطاب ‌ ی حزبکمونیست شوروی در دادگاه می ‌ رهبران برجسته به فرزندانشگفت: مهم نیست حکم من چه خواهد بود، من پیشاپیش آن را عادلانه دانم. شما اما به پشت نگاه نکنید، با مردم شوروی به پیش روید، از ‌ می پی رفیق استالین! کستلر نیز روایتی مشابه خوانده بودم. روایت ظلمت در نیمروز در های تلخ زندگی شخصیت اصلی رمان، نیکلای ‌ ی واپسین سال ‌ کارنامه ی انقلابی ‌ بلشویکی صاحب اندیشه ‌ ، کمیسار خلق، کهنه سلمانویچ روباشف و تأثیرگذار در فرایند برپایی اتحاد شوروی. اینک اما بیست سالی پس از پیروزی انقلابکبیر، رهبر کبیر انقلاب رأی به آن داده بود که شولای «رفیق ی «دشمن خلق» بر تنش ‌ سرخ» را از تن او بیرون کشند و به جایش خرقه پردازان ‌ کنند و به زندانش بیندازند. روباشف دیگر نه در مقام یکی از نظریه های ‌ انقلاب سرخ و سفیر سیار نظامکمونیستی برای حمایت و رهبری فعالیت ای نشسته بودکه در درستی و ‌ انقلابی فرامرزی بلکه در جایگاه عنصر واخورده های حزبکمونیست دچار تردید شده بود وکمر ‌ ای از سیاست ‌ اثربخشیِ پاره های ریز و درشتی ‌ آوردهایش بسته بود. در میان اتهام ‌ به نابودی انقلاب و دست که علیه او اقامه شده بود، از جمله توطئه برایکشاندنکشور به جنگ داخلی و واگذاری بخشی از سرزمین سرخ به دشمن (آلمان هیتلری)، خرابکاری در حکومت اسلامی کارزار ۱۳۶۱ اما هنگامی که برای نخستین بار در بهار ها» و ‌ هایش به راه انداخت تا در آن با پخش «اعتراف ‌ ای را در رسانه ‌ تازه اش را بگستراند، یکباره ‌ اندیشان و دگرباوران، ظلمت فقاهتی ‌ های دگر ‌ خودزنی های ‌ شد این نمایش ‌ افتادم. نمی ۱۹۳۰ ی ‌ به یاد محاکمات مسکو در پایان دهه تلویزیونی را دید و به یاد محاکمات مسکو نیفتاد، محاکماتیکه حاصل و عامل های ‌ بار در تاریخ شوروی بودکه از آن با نام دوران تصفیه ‌ ایجاد دورانی دهشت ی این محاکمات خوانده ‌ شود. از میان آنچه درباره ‌ خونین استالینی یاد می انگیز از ‌ ام نشسته بود. روایتی تأمل ‌ بودم، روایت آرتور کستلر بیشتر در حافظه های توتالیتر را نخستین بار، دو سالی ‌ ای حکومت ‌ شناسی فردی و توده ‌ روان ظلمت در ی آرتور کستلر، ‌ ایران، در رمان جاودانه ۱۳۵۷ پیش از انقلاب گیری تدریجی حکومت ‌ ، خوانده بودمکه در آن به انقلاب روسیه، شکل نیمروز های استالینی و اعترافات ‌ توتالیتر شوروی و دوران تاریک و خونبار تصفیه رهبران بلشویک در محاکمات مسکو پرداخته بود. سازی ‌ همسنگ چنینکارزاری را از پی انقلاب در ایران دیدم.کارزار تواب ی پایورانحکومت ‌ خواهانه ‌ حکومت اسلامی ایران نخستبا «اعترافات» ندامت الله شریعتمداری و یاران انقلاب، از جمله ‌ پیشین آغاز شد، و رفته رفته به آیت زاده رسید و در اوجش، نمایش تأثربرانگیز تلویزیونی رهبران ‌ مجاهدین و قطب گران حزب توده و فداییان اکثریت را داشتیم. «توابان» را دسته دسته ‌ و کنش کشاندند تا با ابراز «پشیمانی» و «شرمساری» از ‌ های تلویزیون می ‌ پشت دوربین اش بخواهند ‌ «گناهان» بزرگیکه مرتکب شده بودند، از انقلاب و رهبر فرزانه بار دیگر فرصتی برایشان فراهم آورد تا ‌ شان بکشد و ‌ تا قلم عفو بر کارنامه »های پیشین را جبرانکنند. ‌ »ها و «خیانت ‌ «کژرفتاری ی مرکزی ‌ آذین)، عضو کمیته ‌ ، محمود اعتمادزاده (به ۱۳۶۲ در اردیبهشت ی بلندی در دفاع از «اسلام ‌ حزب توده ایران در نمایشی تلویزیونی خطابه ایراد کرد و در پایان آن خطابه، فراخوانی چنین ‌» فقاهتی» و «انقلاب اسلامی آورد: ی کسانی که ذهنی ‌ توده و همه ‌ فرزندان عزیز، جوانان هوادار حزب

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2