دسیسه‌پنداری

131 پنداری در ایران:گفتگویی با عباس امانت ‌ دسیسه ای ممکن است بگویند این ‌ توان تصورکرد؟ عده ‌ کرده، آیا پاسخ دیگری می از روی نابخردی است یعنی در بخشی از فرهنگ ایران خِردورزی ضعیف است. باالخره این تا یک درجه واقعیت دارد. مثال ادبیات عرفانی ایران که در شعر فارسی بسیار حضور دارد، اکثرا خِردگریز است؛ یعنی دائما از شود. البته باید افزود که مقصود اهل عرفان ‌ بودن انتقاد می ‌ عقل و عقالئی ) یا عقالنیت Enlightenment ی روشنگری ( ‌ از عقل همان عقل دوره شناسیم، نبود. عقل برای آنان بیشتر برابر ‌ ی جدید ، آن چنان که ما می ‌ دوره با منطق خشکی بود که براساس آن کالم و شرع اسالمی ساخته شده بود. ی ریا و ریاکاری اهل شرع با ‌ به همین دلیل نیز در متون ادبی بین مسئله بینیم. به همین لحاظ هم مولوی ‌ ی خردستیزی صوفیان پیوندهایی می ‌ مسئله گفت: پای استداللیان چوبین بود/ پای چوبین سخت بی تمکین بود. با ‌ می این حال خردگریزی ماورای منطق هم در مولوی و امثال او به کلی غایب ی روشن آن در داستان اعرابی و حکیم در مثنوی است. ‌ نیست. یک نمونه اش را از دست بدهد، ‌ اینجا اعرابی به خاطر آنکه ممکن بود اعتقاد مذهبی پیماید و آگاهانه از ‌ ستیزی می ‌ ی حکیم خردمند، راه عقل ‌ بر خالف توصیه کند و ‌ کند. شگفت آن که مولوی اعرابی را تأیید می ‌ روی جهل عمل می داند. ‌ سخن حکیم را مردود می از خردگریزی بری نیست. اگرچه در آغاز ‌ شاهنامه حتی فردوسی نیز در گوید: «به نام خداوند جان و خرد/ کزین برتر اندیشه برنگذرد» و این ‌ می غالباً شاهنامههای ‌ تردید متأثر از افکار معتزله است، ولی در داستان ‌ بی ی مبتنی بر خِرد، ‌ ی ضخیمی از فکر قضا و قدر، فکر دهری، و نه اندیشه ‌ الیه ی فردوسی است. ولی اگر ‌ ها نشسته است که ظاهرا ساخته ‌ بر روی داستان ی عقالئی-تاریخی خودش را دارد. ‌ در خود داستان دقت شود، غالبا صبغه شود گفت که مثال در داستان سیاوش یا داستان ‌ از دیدگاه یک مورخ می سهراب و یا حتی در داستان فریدون، یک منطق تاریخی در کار است ها را از نظر فرهنگ تاریخی-سیاسی ‌ شود. این ‌ که باعث پایان تراژیک می شود بررسی کرد و فرایندهای عقالنی را یافت، ولی چیزی که فردوسی ‌ می

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2