چند گفتار

هند و فلسفه ی قانون اساسی ۱۰۱ نمی توانست تجلی ارادهی مردم هند باشد. ازاینرو بود که «گروه کار» کنگرهی الم کرد ملی اع تنها گزینهی مناسب در برابر کاغذ سفید تصویب یک قانون اساسی مصوب مجلس مؤسسانی استکه بر مبنای رأی مردم هند تشکیل شده باشد. اقلیتهای هند می باید بتوانند نمایندگان منتخب خود را به این مجلس گسیل دارند.گاندی نیز به این گرایش عمومی پیوست و سرانجام اشتیاق خود را به این سیاست آشکار ساخت. بریتانیا باالخره پذیرفتکه یک مجلس منتخب هندی باید قانون اساسی را طراحیکند. ها، الفات اقلیت در این مقطع اخت خاصه مسلمانان، با برپایی مجلسی ملی همچنان ادامه داشت وکوششهایگونه گونی در جهت یافتن راهحل هایی میانه نیز چون گذشته در جریان بود. سعی بر این بود که همه، به خصوص مجمع مسلمانان، بتوانند در چارچوب یک قانون اساسی واحد متحد شوند. هند را در این برهه به سه بخش جغرافیایی تقسیم میکردند: یکی از آنها در اساس مسلمان نشین بود؛ یکی دیگر بهطور عمده هندونشین به حساب میآمد؛ و جمعیت بخش سوم تقریبا بهطور مساوی میان این دو گروه تقسیم شده بود. 28 در اینجا باید بهگروه یا جمع سیک جداگانه توجه شود. تمایل عمومی در هند به قانون اساسی بهگونهای بود که بههیچوجه دخالت خارجی، بهخصوص بریتانیایی، را نمی پسندید. هندیان می خواستند قانون اساسی کشورشان را بنابه اراده ی خود تنظیم و تصویب کنند. بدیهی بود که باوجود اقلیتهای بسیار و جمعیت درخور م ی الحظه مسلمانان و البته سیکها تحقق چنین آرزویی آسان نمی بود. مجامع سیاسی هند سالها بر سر این موضوع و محتوای یک قانون اساسی دل خواه در جدل و رفت وآمد بودند. این آرزو باالخره پس از جنگ جهانی دوم تحقق یافت. اگر دشواری های یادشده در میان نمی بود و هند بستر هماهنگ و فرهنگی همگنی می داشت، دستیابی به وحدت ملی و تنظیم و تصویب یک قانون اساسی ملی زودترها سرانجام می یافت. بریتانیا حتی طرحی جامع در این زمینه داشتکه در باال یاد 28. Ibid. pp. 2-6.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2