قانون اساسی و مجلس مؤسسان ۱۱۱ پیرو و تابع و مطیع نیز هستند. در واقع، سی یس به این امر واقف بود. او پذیرفته بودکه قدرت سیاسی از نظام نمایندگی برمی آید. او می دانستکه مردم اقتدار حاکم خود را تنها از راه رسانه ی نمایندگی (نمایندگانشان) می توانند به اجرا بگذارند. این امر بدان معنا می بودکه قدرت مؤسس تنها ازطریق اقتدار های تفویض شده (یعنی نماینده، نمایندگی) به اجرا درمی آید. ژوزف دو متر این ابهام را به نحوی تلخ وگزنده به بیان آورد و گفت مردم چنان حاکمی به شمار می روند که قادر نیست حاکمیتش ر ا خود به اجرا بگذارد. برخی هم این معضل را ظریفتر طرح کردهاند و گفتهاند مردم به اعتبار مردم بودن حاکم نیستند، اما فقط منشأ و سرچشمهی اقتدار حاکم رژیمِ (نظام) مستقر به شمار می آیند. در اینجا الکلین وارد گود می شود و میگوید این طرز تلقی نمی تواند راه حلی ابهامزدایی شده عرضهکند. در ارتباط با نحوهی بیان و تنظیم فکر سییس نکتهی دیگری به میان میآید. او بر این باور بودکه بدون نظم نهادی شدهی حکومت ملت در وضعیت طبیعی به سر می برد و فقط به وسیله ی قانون طبیعی حکومت می شود. اما اگر قدرت مؤسس را مفهومی مدرن بدانیم که براثر استقرار دولت هستی یافته است، اندیشه ی قانون طبیعی توضیح مناسبی درباره ی منش أ آن به دست نمیدهد: جهان کالسیک حقوق طبیعی دقیقا آن چیزی است که پشت سر گذاشته شده است. اگر سییس الح را به کار میبندد، این اصط فقط بدین خاطر است که ارتباط میان حاکم و رعیت (شهروند) را تنها به مدد حقوق طبیعی میتواند درک کند. اما به راستی باید چنین باشد؟ «روسو» نشان داده است که استقرار ساختار حکومت توسط حقوق طبیعی تنظیم نمیشود، بل براساس اصول حقوق سیاسی Les Principes du Droit Politique) ) سامان مییابد. روسو معتقد بود که به برکت یک قرارداد و پیمان سیاسی، کلیتی تازه پا به جهان هستی می گذارد. در اینجا اتحاد همه پدیدار میگردد، که تا وقتی که حالت انفعالی دارد آن را جمهور یا بدنهی سیاسی می نامند یا دولت. هنگامی که وجههای فعال مییابد، از آن همچون «حاکمیت» یاد می شود و وقتیکه باکلیتهای مشابهی چون خودش مقایسه می شود، از آن بهعنوان قدرت یاد میشود. آنانکه در درون اینکلیت قرار می گیرند و با آن پیوند می خورند در هیئت جمعی «مردم» نامیده
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2