چند گفتار

۱۱۲ چند گفتار می شوند و در کسوت «انفرادی» شهروند نام می گیرند. ارتباط میان حاکمیت، یعنی مردم، با دولت براثر حقوق طبیعی تنظیم نمی گردد. این ارتباط مبتنی است بر حقوق بنیادی که آن را «حقوق سیاسی» می نامیم. این چیزها را میتوان در اثر معروف روسو به نام قرارداد اجتماعی مشاهده و استخراجکرد. الکلین بر این نظر استکه منشأ و خاستگاه قدرت مؤسس (قوه ی مؤسس) همانا مفهوم حاکمیت واقعی استکه نویسندگان آغازین دوران مدرن آن را برآمده از وجود «مردم» می دانستند. این حاکمیت واقعی مقوله ای است سیاسی، نه طبیعی. سییس، که معمار اصلی این مفهوم است، آشکارا سلسله مراتب روابط آن را مشخص می سازد: این روابط میان قوهی قانون گذاری، اقتدار مبتنیبر قانون اساسی و قدرت مؤسس ملت چرخ می زند. اما قدرت مؤسس تجلی بیان ملت در عمل هماهنگ با قانون های طبیعی نیست، مفهومی مدرن استکه اصول و قاعده های بالندهی رفتار سیاسی ج ان بهکالبد قانون اساسی می دمند. چنانکه آمد، الکلین قدرت مؤسس را مفهومی مدرن می داند که ریشه و خاستگاه آن در تفکر قرون وسطایی قرار دارد، اما وجه مشخصه ی آن با استقرار نهاد های مدرن دولت ظاهر و آشکار می گردد. نخستینکارکردش این استکه به زبان قانون اساسی ( Comparative Constitution ) منشأ نهایی اقتدار را در چارچوب دولت مشخص گرداند. ماکس وبر در تجزیه وتحلیلی که از ابزار اکتساب اقتدار می کند به سه پایگاه عمده ی مشروعیت توجه می دهد: مشروعیت کاریزماتیک (پرجاذبه، فرهمند) که جلوه ای است آمیخته با شیفتگی نسبت به رهبری نمونه و مقدس؛ دوم مشروعیت سنتی که متوجه پذیرش اقتدار برآمده از عهد قدیم وکهن است؛ و سوم مشروعیت خردمندانه یا عقالنیکه باور به توانایی فرمانروایی را نشان مید هد که قادر است با وضع قانون اقتدارش را بنمایاند. این سه رده از مشروعیت در هالهای از ابهام و تاریکی تا دستیابی به آشکاری و وضوح سیر می کند. مفهوم قدرت مؤسس در همان ردهی سوم مشروعیت قرار دارد، یعنی ردهی خردمندانه یا عقالنی. در اینجا مفهوم مشروعیت خصلتی مدرن و، درنتیجه، های النی داردکه با ادعا خردمندانه و عق فرمانروایی سنتی و مبتنی بر جاذبه سازگار نیست.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2