چند گفتار

۱۲۸ چند گفتار از بابت نظری، چند نکته اهمیت دارد. یکی اینکه آیا نقش قوهی مؤسس پس از برگزاری مجلس مؤسسان پایان می گیرد یا، بسته به شکل قانون اساسی، به نحوی دیگر ادامه می یابد؟ یک قانون اساسی پویا به مردم حق می دهد هر زمان که بخواهند بسته به شرایط و امکانات خواستار برپایی مجلس مؤسسان تازهای بشوند که در سه جهت بازنگری، اصالح موردی یا حتی تدوین قانون اساسی جدیدی اقدام کند یا، از اینها گذشته، قوه ی قضائیه هم امکان داشته باشد خواستار برپایی مجلس مؤسسان بشود. از اینها گذشته ، باید دید قانون اساسی تحت چه شرایطی برپایی مجلس مؤس ال سان جدیدی را مطلوب یا زم میداند؟ چه نیرویی یا نیروهایی در چه زمان یا مقطعی نقش تعیینکنندهای ایفا میکنند؟ مردم، نمایندگان مردم، قوهی مجریه یا قوهی مقننه یا حتی ترکیبی از اینها؟ آنچه مهم است این است که یک قانون اساسی را نباید محصول قوهی تفویضی (تفویضشده)، یعنی مجلس نمایندگان، کرد. قوهی مؤسس یعنی قوهی بنیان گذار و، بهعبارتدیگر، یعنی قوهی تفویضکننده. منش أ تجلی قوهی مؤسس را به امانوئل سییس بازمیگردانند، اما خود مفهوم این قوه حداقل در آثار نظریه پردازان قرارداد اجتماعی ریشه دارد. سییس بر این باور بود که پیش درآمد هر قانون اساسی یک «قوهی مؤسس» است. او تأکید داشت، به هرحال ، اجزای قانون اساسی وکلیت آنکار یک «قوهی تفویضی» نیست، بل محصول یک «قوهی مؤسس» است. جان الک مدت ها پیش گفته بود قدرت برتر یا عالی در وجود مردم متجلی می شود. ازاینرو، مردم حق دارند نه تنها قدرت قانون گذاری را کنار بنهند، بل آن را تغییر دهند، چنانچه به این نتیجه برسند که این قوه خالف اعتمادشان عمل میکند. نظریهپردازی دیگر چون «توماس هابز» نیز «تودهی مردم» را حامل قوهی مؤسس می داند. مردم دارای قدرتی برتر و عالی هستند که می تواند قوهی قانون گذاری را از میان بردارد یا آن را تغییر دهد، چنانچه بدین نتیجه برسند که الف اعتمادشان عمل می کند. این قوه خ 46 46. Ibid.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2