چند گفتار

۱۳6 چند گفتار داشته باشد و آن وقتی است که «دموس» فعال است و فعالیت دارد. دریدا می گوید هر تصمیم درستی از راه «تصمیم ناپذیر»بودن می گذرد. چنانچه تصمیمی مبتنی بر بستر معین و قطعی «تصمیم پذیربودن» باشد، در این صورت، نباید آن را تصمیم به حساب آورد، بل یک محاسبه است. چیزی تصمیم ناپذیر استکه زمینه های پاسخ گویی به آن بدون پسماند و ته نشست غایب باشند. دریدا معتقد است تصمیماتی ازاین دست مبتنی بر گفته های سلبی نیستند و، به همین سبب هم، شرایطی حقیقی ندارند، درعوض آن ها متکی به گفتههای ایجابی اند. به باور وان آسلدونک، این امر پیشنهاد می دهد که «دموس» (توده ی مردم) متأثر است از گفته های ایجابی. از اینجاست که می گوید گزارش او از «دموس» در ارتباط با «قدرت مؤسس» جنبه ای «پراکسیس محور» دارد، زیرا، درنهایت، «مردم» را از بابت «عمل کنندگی» در نظر می گیرد، نه از بابت «هستندگی» (موجودبودن). این امر بدین معناستکه «مردم» فقط در فعالیتشان (تصمیمگیرنده ی تصمیم ناپذیری) تجلی می یابند. ازاین گذشته ، به معنای آن است که «دموس» تا وقتی موجود است فعالیتش وجود دارد. بدین سبب، «دموس» وجودی پیش سیاسی ندارد. ازاینرو، تصور می کند اینگفتهاش هم خوانی دارد با نظریه پرداز دیگریکه ژان ژاک روسو باشد. سرانجام، می گوید اصطالح «مردم» یا در مواردی اصطالح «دموس» را بر اصطالح «ملت» ترجیح میدهد. این ریزه کاری های نظری گاه خصلتی تفننی هم به نمایش می گذارند. تصور نمی کنم از این راه بتوان به تعریف و ساختاری مشخص برای «قدرت مؤسس» دست یافت. آنچه مهم است این استکه «قدرت مؤسس» چگونه و به چه نحو ساختاری عینی مییابد، یعنی به صورت مجلسی عرض اندام میکند که قادر است دست به تصمیم گیری بزند و محصولی از خود بر جا نشاند که به نام «قانون اساسی» شهرت یافته است. پرسش اصلی این است که اجالس «قدرت مؤسس» ، یعنی ساختاری تصمیم گیرنده برای شکل بخشی آینده ی یک کشور، یک جامعه یا مردمی مشخص، چگونه بر پا می گردد و چگونه اتخاذ تصمیم می کند. عمل و پراکسیس دورهی شکل گیری «قدرت مؤسس»، یعنی روش انتخاب این قوه و سپس نحوه ی تصمیم گیری این قوه، در طول نشست هایش و،

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2