چند گفتار

ما مردم ۱۳۷ از همه مهمتر، اجماع مردمی که این جریان را به راه می اندازند، می توانند وفاق عمومی یا وفاق ملی را شکل دهند و «مشروعیت قوه ی مؤسس» را سامان دهند. وان آسلدونک در ادامه ی توضیحاتش می گوید اصطالح «ملت» داللت بر این دارد که همه ی کسانی منظور می شوند که به این یا آن شکل بخشی از یک جماعت سیاسی معینی به شمار می روند، درحالی که اصطالح «مردم» به مبحث فلسفیگسترده ای اشاره داردکه می خواهد مردم را به صورتی دموکراتیک بنگرد. به همین علت است که خود او اصطالح مردم را ترجیح می دهد. نویسندگانی چون سی یس، روسو و رنان به طورکلی «ملت» را انجمن و کانونی داوطلبانه می دانند و اصطالح «ملت» را مرتبط با جماعت های سیاسی «طبیعیشده» یا حتی «قومیشده» مینگرند. 49 ۳ . کالوس لِگِوی به جلوه های معنای مردم اشاره دارد. گاه مردم جلوهای ضدمهاجر می یابد و گاه از جلوه ای ملی گرا و ناسیونالیستی برخوردار میگردد. مواردی هم داریمکه «مردم» در معنای مخالفت با «تجارت آزاد» سر برمیکشد و از این راه «مردم» را پیرامون خودگرد می آورد و به مخالفت با «سیاست مداران فاسد» می پردازد. در همین چارچوب گروه هایی هم داریم که «اسالم هراسی» را خصم خود میخوانند؛ به خصوص گروه ها و دستجات سیاسی راست گرا دوروبر چنین خصوصیاتی از معنای مردمگرد هم می آیند. شعار دموکراتیک «ما مردم هستیم» در فضایی ازاین دست خصلتی قومی دارد و «مردم» جلوه ای ثابت و تغییرناپذیر می یابد که نمی خواهد براثر شرایط مهاجرت خصوصیات «طبیعی» خود را از دست بدهد. معنای «مردم» در ارتباط با «مجلس مؤسسان» و در یک متن حقوقی مانند «قانون پایه»، یعنی قانون اساسیکنونی آلمان، پیوند عمیقی دارد با حقوق بنیادی شهروندانکه همه را برابر می داند. در میان دستراستی ها مردم خصوصیاتی ناب دارند و کسانی راکه با پذیرش مهاجران به این خصوصیات «لطمه» می زنند حتی 49. Ibid. pp. 363-4.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2