۱5۸ چند گفتار .۲ ال در عصر مشروطیت جامعه، نخبگان سیاسی و فرهنگی و، در یکک م، مردم ایران خواستار نوسازی و استقرار تجدد بودند تا بتوانند از واپسگرایی برهند و ستم حاکم را از میان بردارند و، بدین وسیله ، راه ورود به دوران جدید را هموار گردانند. این آرزو، بهناچار، درگیریهای فکری بسیار به بار نشاند و همهی ارزشها و رفتارهای فرهنگی و سیاسی را به چالشگرفت. در چنین فضایی جدال میان نوخواهان و سنتباوران،که می توان آسان آنان را هواخواهان وضع موجود نام نهاد، شدت گرفت و خصلتی سرنوشتساز یافت. مشروطه خواهان نواندیشان به شمار آمدند و سنت گرایان، که ترکیبی بودند از دین باوران و بدنهی نظام درباری قاجاری، واپس ِگرایان و مرتجعان نامگرفتند. این دو گروه عمده ی فکری رودرروی هم قرار گرفتند و نخست با توسل به تضارب آرا بر درستی خود اصرار ورزیدند. هنگامی که تضارب آرا و استدالل به بن بست رسید، هر دو طرف به عنصر قدرت آویختند و از این راه تسویه حساب را چارهی ستیز میان خود دا نستند. آنچه از این رودررویی بر جا ماند ادبیات سیاسی شگفت انگیزی استکه هنوز هم نیازمند سنجش و ارزیابی مستقل و جداگانهای است. .۳ مشروطه خواهان در تاریخ نویسی بعدی جایگاه واالیی فراچنگ آوردند و سنت گرایان پاداشی جز نکوهش و سرزنش کسب نکردند. همین امر موجب شد که ادبیات سنت گرایان به سنجشی ژرف ال سپرده نشود و استد لهایشان از تجزیه وتحلیلی جامع برخوردار نگردد. بااینحال، نباید از نظر دور داشت که ادبیات عصر مشروطیت گنجینه ی گرانبها یی است از اندیشههای دو اردوی متخاصم نوآوران یا تجددخواهان ازیک سو و امیال و آرزوها و خواستههای سنت گرایان یا واپس اندیشان ازسویی دیگر. قصدم از ذکر این نکته در اینجا این است که نشان دهم تاریخ نویسی ال مشروطیت استد لهای این دو اردوی ستیزنده را نه از بابت درون سنجی و ال تحلیل محتوا و استد لهای درونی به اندازهی کافی به نقد کشیده است و نه از بابت قیاس و به سبک تطبیقی ریزبینی کرده و بسترهای استداللی هریک را از راه روشهای کاربردی بررسیده و تصویر جامعی فراهم آورده است.
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2