انقالب را با انقالب باید شست ۱6۳ نگرش هایی را میپروراندهاند؟ شاید باورنکردنی باشد اگر بنویسمکه همه، به نحوی در خفا و در علن، موافق استمرار پادشاهی واپس مانده ی قاجاری، حتی به زعامت ایران گریزی چون احمدشاه، بودند و، ازاین گذشته، همه به نحوی سیاست بازانه با کسب قدرت توسط رضاخان سردارسپه، چه در پنهان و چه آشکارا، مخالفت می ورزیدند. آنچه در اینجا مهم است این استکه بدانیم این حوزه ی سیاسی، که برآمده از انقالب مشروطیت بود، هرگز از بررسی منسجمی برخوردار نگشته است. افراد وابسته به این حوزه ازنظر فکری شناور بودهاند؛ یعنی ارزشها و معیارهایی اغلب ناهمگن و، چهبسا، متضاد را در خود جمع و حتی عرضه میکردهاند . اسکندری سوسیالیستگواه نمونهای ازاین دست از مردمان به شمار می رودکه هم سفر مکه را می رفت، هم سوسیالیست بود و هم آنکه با رضاشاه گاه کنار می آمد. یا دکتر محمد مصدق را بگیریم که قاجاری بود، با زیرکی از رضاشاه می خواست صدراعظم باشد تا بهموقع بتوان او را برکنار ساخت، اما از احمدشاه دل نمی کند و خاستگاه قاجاری خود را ارج می نهاد، زعامت جبههی ملی را در دست داشت و در برهههای مختلف با تقی زاده معاشرتهای موردی داشت. تقی زاده در مقاطع حساس، مانند مجلس مؤسسان، هم سو با دکتر مصدق عملکرد و از برپایی پادشاهی رضاخان پهلوی حمایت به عمل نیاورد. درعمل، ما پساز شکلگیری انقالب مشروطیت نوعی سیاستمداران را داریم که حضور سیاسی خود را مقدم بر اندیشهی سیاسی می دانند. روحانیت نیز ازاین دست مردمانکم نداشته است، از مدرسگرفته تا دیگران. این جریانها در تاریخنگار ی ما از توجه برخوردار نشدهاند . تنها موقعی که سازمانهای سیاسی شکل وشمایل مشخصی می گیرند و به اعتبار هویت اعالم شده ی سیاسی وارد میدان کسب قدرت می شوند، عصر پساز شهریور ۱۳۲۰ استکه انباشته بود از اغتشاش و ناآرامی و آشفته اندیشی. این دوره نهتنها با قتلهای اندوه بار مانند قتل احمد کسروی و البته قتلهای دیگر سروکار داشت، درضمن ، نشان داد که جامعه تحمل آزاداندیشی را ندارد و حرمت مشروطیت را پاس نمیدارد.
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2