چند گفتار

انقالب را با انقالب باید شست ۱۷۳ نمی توانست ارزش هایش را بر نظام سیاسی تحمیل کند. درنتیجه، حکومت برای اجرای برنامه هایش متکی بود به دیوان ساالری به معنای وسیع کلمه. ال مدیران عالی و مسئو ن برجستهی این دیوان الری را به طور سا عمده خود حکومت می گماشت و خود حکومت برکنار می ساخت. بدنهی این دیوان ساالری در نظام نوین آموزشی تربیت یافته بود و با معیارهای نوین دیوان ساالری آشنایی داشت. بااینحال، چون گماشتهی ساختارهای جدید بودند ، بیشتر به مقررات وابسته بودند تا به قدرت سیاسی. این نکته را در یکی از نوشته های پیشینم آوردهام . یکی از این اندیشه برداران «لیبرال» در یکی از این رسانههای ولگرد فارسی زبان خواسته بود آن رویکرد را، بی آنکه با مبانی آن آشنایی داشته باشد، از آن خود جلوهگ ر سازد و از کشفیات حضرتش بنمایاند. حقارت! این حرفها تاریخ دارند. آن را چهکار میکند؟! در اینجا اما می خواهم بگویم سلسلهی پهلوی به چنین ساختاری تکیه میزد و نه به طبقهای مشخص ؛ حتی در امحای برخی طبقات، مانند زمین داران یا اشرافیت درباری یا نوعی از مالکیت بازاری، نقشی محوری داشته است. انقالب سفید خاصه در کنارگذاشتن مالکان زمین و اشرافیت درباری نقشی کلیدی ایفاکرد. بدیهی است که در چنین وضعی سلسله مراتب قدرت نیز متأثر میبود از همین دیوان ساالری. تجربیات این دیوان ساالری در اساس محدود میشد به آموخته های دوران پساز شهریور ۱۳۲۰ و نوآموزیهایی بس جدید. تعلق خاطر سیاسی همین دیوان ساالری نیز اغلب مبتنی بود بر معیارهایی منعطف و مصلحتآمیز. اگر ارتش را هم بخشی از این دیوان ساالری به حساب آوریم، باید گفت توجه محمدرضاشاه بیش از همه به نوسازی و فرمان بردارساختن آن معطوف بود و خاصه وفاداری این ارتش را به نظام سیاسی ارج می گذاشت. تنها به ذکر نکته هایی دراین باره بسنده می کنم. شکافتن و تحلیل نظری آنچه آوردم فرصتی دیگر می طلبد. تنها در اینجا می خواهم دو نکته را گذرا یادآور شوم. یکی آنکه محمدرضاشاه به اشتباه تصور می کرد آمریکا حامی رژیم پهلوی و شخص اوست. ازاینرو، دست نظامیان و سیاستمدار ان آمریکایی را باز

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2