۱۸۰ چند گفتار بدین ترتیب ، روند «انباشت» فقط محدود به حوزهی سیاست و قدرت نشد؛ همهجا و همهی ابعاد زندگی مردم را در بر گرفت. هم زمان حکومت حوزهی فساد را به حدی گستراند که بتواند عالوه بر «آقازاده ها» به دیگر بخشهای جامعه، بهخصوص به مدیریتهای میانی و سرسپردگان نیز، بسته به مورد، سود برساند. درنتیجه، فراگرد انباشت، که در مرحلهی نخست محدود می شد به «انباشت نارضایی»، به تدریج تبدیل گشت به «انباشت خشم». در این مرحله تنها شکل مؤثری که باقی می ماند این بود که مردم «کف خیابان» را برای ابراز خشم خود برگزینند. در این مقطع هیچ گروه اجتماعی متعارفی نداشتیم که از رفتارهای حکومت خشمگین نباشد و بتواند نارضایی و انتقاد خود را به مدد ساختارهای مدنی و قانونی به آ گاهی عموم مردم برساند. خاصه جوانان، که احساس می کردند «نظام» حکومتی ذرهای به نیازها و گرایش هایشان توجه و اعتنایی ندارد، برخاستند و خشمشان را در مأل عام به نمایشگذاشتند. سرکوب اعتراض مردم در ،۱۳۸۸ یعنی اعتراض به دست کاری در نتیجه ی انتخابات ریاست جمهوری به نفع احمدینژاد، نشان داد که اعتراض در حد بیان نارضایی به همان میزان سرکوب می شود که اعتراض در حد ابراز خشم متجلی شود. درضمن ، ال معلوم شد که اص حطلب ان در مقطع انتخابات ریاست جمهوری از حد معینی پا را وراتر نمی گذارند و حاضر نیستند هزینهی بیشتری را بپذیرند. در همان هنگام، هم میرحسین موسوی نامزد ریاست جمهوری بود و هم مهدیکروبی. فرض بر این بودکه هریک از این دو نفر به نظام تعلق دارند و هر دو نیز در برابر احمدی نژاد مقبولیت بیشتری برای حفظ نظام میداشتند. بااینحال، دخالت شخص ولی فقیه، یعنی آقای خامنهای، به سود نامزد سوم، یعنی احمدینژاد، بود و جز او کسی دیگر را نمی پسندید. تا اینجا همهچیز هنوز در چارچوب حفظ نظام قرار می گرفت. آنچه که جنبش سبز نامگرفت و هنوز همهچیز در چارچوب نظام جریان می یافت و اصالح نظام را هدف می گرفت، با سرکوب شدید مردم و قتل «ندا آقاسلطان» ال خاتمه یافت. مردم از این مرحله احساسکردند هرگونه تصوری بهقصد اص ح نظام تصوری باطل است و امیدی عبث. دیگر نمی شد به اصالح چیزی
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2