یادداشت های فلسفه ی قانون اساسی .۱ فلسفه ی قانون اساسی به چه معناست؟ فلسفه ی قانون اساسی ساختار مفهومی قانون اساسی را توضیح میدهد؛ به ماکمک می الحات به کاررفته کند معنای اصط در متن قانون اساسی را درست درک کنیم و بفهمیم این اصطالحات و مفاهیم در چه معنایی به کار رفتهاند، مانند حقوق درنظرگرفته شده برای مردم، مفهوم شهروندی، اقلیت، دموکراسی یا نحوهی به کاربستن قدرت و اجرای قانون. ازاین گذشته ، روشن می دارد تفکیک قوا به چه نحو در قانون اساسی تنظیم شده است و تجلی اجرایی آن ها و ارتباط قوا با یکدیگر به چه شکل سامان مییابد. به یک اعتبار، می توانگفت قانون اساسی ابزاری است در جهت مشارکت دموکراتیک مردم در پهنه و عرصه ی اداره ی امور کشور. به اعتباری دیگر، در واقع ، علت وجودی قانون اساسی نیاز جامعه است به محدودساختن قدرت و اجرای آن. قانون های اساسی مقرراتی بنیادی و پایه ای را فراهم می آورند تا بتوان به مدد آن ها انحصار قدرت دولت را در ارتباط با به کاربستن زور و اجبار تحت نظارت قرار داد و مانع تبدیل دولت ها به ساختارهایی استبدادی، ستمگرانه و ظالمانه شد. اگر نگاهی دقیق به انقالب مشروطیت ایران بیندازیم، میبینیم مشروطه خواهان درست همین هدف را پی میگرفته اند. وقتی هم که از مکتب مشروطه خواهی سخن میگوییم، در اساس خواستار محدودساختن قدرت
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2