۴6 چند گفتار است ؛ از برده داریگرفته تا جنگ و نابودسازی فرهنگ ها وکشورها در مقاطع مختلف تاریخ توسط شماری از کشور های غربی به وقوع پیوسته اند. حتی خود سرمایه داری با پایمال کردن حقوقکارگران شکلگرفته و به سامان رسیده است. دو دیگر آنکه شکل وشمایل یک نظریه ی لیبرال را نباید باکل غرب در همهی دورانها یا حتی دوران تجدد همسان دانست. دیدگاه لیبرال، به صورتی که در ، ال آمد با از آغاز به همین گونه نبوده است. این نظریه در طول تاریخ و براثر تجربه های بی شمار ساخته و پرداخته شده و به تدریج پاالیش شده و صیقل یافته است. این تصور که یک نظریه ی لیبرال، به نحوی که آمد، از آغاز به همین گونه بوده است استنباطی است سادهانگارانه. اگر نگاهی بیندازیم به سرنوشت بومیان آمریکای خاصه شمالی و نابودسازی آنان، سخن محقق ما به هیچ رو جدی نمی نماید.کلنیالیسم انگلیسی و اسپانیایی یا حتی کشور های کوچک تری چون هلند و پرتغال نیز، چه در آسیا و چه در آفریقا، نمونه های موجهی به شمار نمی روند. البته اکنون برخی از تاریخ نگاران بر این عقیده شده اند که این دست از استعمارگران، حتی باوجود خشونتهای متعددیکه بهکار بسته اند، ثمرات نیک و نوآورانه ای هم داشته اند. این چنین ادعا یا نگرشی، به هرحال ، با آنچه در باال زیر عنوان فلسفه ی لیبرالیسم، خاصه در ارت ب اط با قانون اساسی، آوردیم ارتباطی ندارد. فلسفه ی لیبرالیسم بهطور عمده به نگرش و کارکردها ی لیبرالیسم در چارچوب درون کشوری میپردازد. لشکرکشی های کشور های غربی بهکشورهای آن سوی دریاها و قاره های دیگر را باید به مدد ضوابط و رویکردهایی دیگر توضیح داد. اما یک نکته ی دیگر: آیا می توان به یاری شرحی که از فلسفه ی لیبرالیسم در باال آوردیم در جهت سامان دهی به یک قانون اساسی بهرهگرفت؟ بی تردید پاسخ به این پرسش، درمجموع، مثبت است، اما کافی نیست. نگرش سه سیستمی زمینه ای است مناسب در مسیر تدوین قانون اساسی مدرن و روزآمدی که آزادی های فردی و اجتماعی را تضمین میکند، اما ویژگی هایکشورها را در نظر نمی گیرد. برای نمونه، در عصر انقالب مشروطیت در ایران جدالی جدی و حساس در حوزه ی دین و دولت درگرفت که نه فقط در همان مقطع خصلتی
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2