چند گفتار

5۲ چند گفتار فضای حاکم بر «جمهوری آلمان» مرا به یاد دوران شهریور ۱۳۲۰ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ می اندازد که دموکراسی تازه پای ایران در معرض افراطی گری، مشروطیت ستیزی، قتل های سیاسی و افراطی گری غیرمسئوالنه قرار گرفته بود و همه ی سیاستگران، از حکومتگران گرفته تا، به اصط ح ، ال «اپوزیسیون» عنان گسیخته و «وابسته»، با تمام نیرو علیه پادشاهی جوان و دموکرات دستبهکار بودند. این نیروها نه اندیشه ال ی سیاسی منسجم و مسئو نهای داشتند و نه به بقای کشور می اندیشیدند. تمام نظام مشروطه را عامدانه به چالش می خواندند و پادشاه جوان را به جهتی ناخواسته می راندند که بازدهی نمی داشت ، جز تمرکز قدرت و ناچار دست درازکردن به سوی قدرتی خارجی در جهت تقویت نظامی و خرید سالح. تاریخ نویسی این دوره وگناهکارجلوه دادن پادشاه چیزی نبوده است جز فریب کاری و دروغ پردازی و تولید تاریخکاذب. هامش: چنانچه بخواهیم بحران های برآمده در جمهوری وایمار و دههی ۱۳۲۰ را در این دو کشور درست بسنجیم، باید قادر باشیم چنین کاری را با اتکا به نظریه ای سیاسی به سرانجام برسانیم. باید بتوانیم بستر های فرهنگی و میزان رشد سیاسی هر جامعه را در هر کشور در نظر بگیریم و از توسل به مفاهیم مطلق بپرهیزیم. دموکراسی در وایمار وابسته بوده است به تاریخ آلمان و دم و کراسی در ایران تابعی بوده است از مرحله ی رشد مشروطیت در ایران. هر دو کشور بی تردید در معرض جنگ بودهاند، یکی شکست خورده در جنگ و دیگری هرچند بی طرف اما تحت هجوم بیگانه. در آلمان مردم بر این تصور بودند که زیاده خواهی نیرو های خارجی، خاصه قرارداد ورسای، موجب نابسامانی بوده است و در ایران نیرو های سیاسی، به مدد بیگانگان، رستگاری سیاسی را در حذف مشروطیت و سنتهایش میجستند، بی آنکه حضور قوای بیگانه و زیان های حضورشان را بسنجند. این هر دو گرایش نتایجی زیانبار بر ج ا نشاند. قصدم این نیست به تفصیل به این چیزها بپردازم. می خواهم بگویم در هر جامعه ای باید بستر های فرهنگی و سیاسی را در نظر داشت، وگرنه تسلیم کلی گویی های سیاسی می شویم و از داوری خردمندانه دور می مانیم. و دیگر اینکه اگر ایران نظام سیاسی خود را از دست میداد، دستخوش تفرقه و تجزیه

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2