چند گفتار

5۴ چند گفتار و خوراکی ناجور و درهم جوش فراهم آوریم. ما عادت نکرده ایم مشق شبمان را با حوصله و با اتکای به صبر و شکیب انجام دهیم. نه دین هایمان را درست نقد کرده ایم و نه به اندک نوآوری و تجددی که در آستانه ی انقالب مشروطیت و در خود این انقالب و در دوران مشروطه ی پهلوی رسیده بودیم درست ارجگذاشتهایم. چه سودکه از فرط ناراحتی، به شیوهای نیچه گونه، نیهیلیسم تاریخی بپرورانیم؟ ما وارث تمدنی هستیم که داشته ایم. نفی این تمدن سودی در بر ندارد. سنجش اندیشیده و تأمل در جوهر و هستی این تمدن است که ما را مسئول خود و گذشتهی تمدنیمان می سازد و وامی دارد بپذیریم که تنها ازاین طریق در پس امروز بود فردایی. بازگردیم به اشمیت: می گفتیم اشمیت در نقد لیبرالیسمکوشا بوده است. او، که ریشه داشت در اردوی محافظهکار و، بهاعتباری، وابسته بود به جناح راست، نقد لیبرالیسم را پیوند می زد با ضعف جمهوری وایمار. از همین جا بودکه فکر نگارش رسالهی بحران دموکراسی پارلمانی نش ئ ت گرفت. فرسایش و زوال اصول پیونددهنده ی میان لیبرالیسم و دموکراسی را با پوست و گوشت خود لمس می کرد و ، به همین سبب، چاره را در گزینه های اقتدارگرا میجست. لیبرالیسم و دموکراسی برحسب اتفاق و در سهمی نامتوازن به هم پیوند خورده بودهاند، درحالی که تصور می ال کرد نظام دیکتاتوری با مردمسا ری (دموکراسی) سازگاری دارد و وسیله و ابزاری است در جهت هویت سازی مردمی. شباهتها و حتی همگنی هایی می بینیم میان نقد اشمیت از لیبرالیسم و نحوه و شیوهایکه چپ مارکسیستی و در برههای چپ لنینی- استالینیستی از لیبرالیسم به دست می دادند و، بر همان اساس، خواستار برپایی دیکتات وری پرولتاریا میگشتند، گوییکه این دیکتاتوری نظام حکومتی اکثریت مردم، یعنی زحمتکشان، است. جمهوری وایمار نه نظام مطلوب اشمیت بود و نه نظام آرمانی جریان و طیف گسترده ی چپ. این جمهوری براثر انقالب نوامبر ۱۹۱۸ شکل گرفت. نظام مشروطه ی سلطنتی کنار رفت و به نظام دموکراتیک پارلمانی جای سپرد. هواخواهان نظام جمهوری پارلمانی وایمار از همان آغاز تحت فشار نیروهای افراطی چپ و راست درون و برون پارلمانی قرار گرفتند.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2