چند گفتار

۷۰ چند گفتار نخست اینکه قانون اساسی همچون یک واحد یکپارچه و قانون اساسی ب ه سان جزئیات (تفصیلی) به تدریج تلویحی و ضمنی یکسان و به جای همگرفته می شوند. دوم اینکه میان «قانون اساسی در معنای شکلی» و «قانون قانون اساسی در معنای شکلی» تفاوت گذاشته و از هم متمایز نمی شوند. سوم و سرانجام اینکه برای تعیین خصلت «شکلی» دو مشخصه ذکر می شودکه از دو دیدگاه و افق متمایز به دست آمده اند: یک بار فقط یک قانون اساسی مکتوب به عنوان «قانون اساسی در معنای شکلی» مشخص شده است و بار دیگر عنصر شکلی قانون قانون اساسی و قانون اساسی، که تلویحا ب رابر گرفته میشوند، در این امر نهفته است که تغییر و دگرگونی آن ها متضمن شرایط و پیششرطهای خاص و دشوار است. در واقع، اشمیت در اینجا به فراگرد دشوار تغییر مواد قانون اساسی اشاره داردکه برایکلیه ی مواد قانون اساسی، صرف نظر از اهمیت و بنیادی بودن یا نبودنشان، یکسان است. ۲ . قانون اساسی مکتوب: مؤلفه ی «صوری» قانون اساسی مکتوب این نیستکهکسی تصمیمات و توافقاتی را رویکاغذ بیاورد، ترویج دهد و رسما اعالمکند تا بدین ترتیب یک سند مکتوب ارائه شود. خصلت مؤلفه ی «صوری» بسته به این واقعیت استکه صفات معینی، خواه از شخص یا مقام اشاعه دهنده یا از محتوای مورد تصدیق بربیاید و سخن گفتن از یک قانون اساسی را در معنای شکلی موجه بسازد. در یک نگاه تاریخی محتوا و معنای قانون اساسی مکتوب می تواند بسیار متنوع وگونه گون باشد. برای مثال، در قرن نوزدهم، تا سال ۱۸۴۸ ، بورژوازی آلمان در نبرد با سلطنت مطلقه یک قانون اساسی مکتوب طلب می کرد. مفهوم یک قانون اساسی آرمانی (اید ئ ا ل) تبدیلگشت به یک مفهوم آرمانیکه شامل خواسته هایگوناگون بورژوازی از یک دولت قانون بود. روشن است که این قبیل خواسته های بورژوازی لیبرال در طلب یک قانون اساسی مکتوب بدین جهت برآورده نشده بودند که پادشاه فرمانهایی صادر می کرد با محتواهایی مختلفکه اسنادی هم برای آن ها تدارک میدید. بهعنوان قانون اساسی مکتوب در معنای تحقق این خواسته ی سیاسی فقط چیزی معتبر به حساب میآم د که ازنظر محتوایی با این خواسته ها مطابقت میداشت.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2