چند گفتار

هند و فلسفه ی قانون اساسی ۹۱ ال از استد لهای متناسب در نظر می داشته باشند. بااینحال، محتمل است که بسیاری از آنها از توضیح و تشریحکامل برخوردار نشده باشند. برخورداربودن از رویکردی مبتنیبر فلسفهی سیاسی در ارتباط با قانون اساسی نه فقط ازآن جهت القی بازتاب یافته در ضرورت دارد که محتوای اخ قانون اساسی را دریابیم و از این راه بتوانیم خواستههای آن را بسنجیم، بل به خصوص از این بابت مهم استکه بتوانیم میان تفسیر های گوناگون نسبت به ارزش های مرکزی و اصلی آن در واحد سیاسی خود به داوری بنشینیم. روشن استکه تدوین کنندگان قانون اساسی میدانستهاند بسیاری از آرمانها در صحنههای سیاسی، در عرصهی قانون گذاری، در گردهماییها و نشستهای حزبی ، در مطبوعات، در مدارس و دانشگاهها به چالش کشیده می شوند، در می اللی قرار معرض جدل فکری و استد گیرند و به بحث گذاشته میشوند. درنتیجه، این آرمانها به گونه های مختلف تفسیر می شوند و گاهی چنان خودسرانه و آ گاهانه دستآموز می شوند که بتوانند در کوتاه مدت منافع افراد و گروههایی را تأمین و تضمین کنند. همین امر ما را وامی دارد بتوانیم میان آرمان های قانون اساسی و تبلور آنها در عرصههای دیگر فاصله بگذاریم، زیرا گاهی وقتها یک آرمان معین را نهادهای مختلف بهگونهای متفاوت تفسیر می کنند. باید بتوانیم میان این تفسیرهای گوناگون تفاوت بگذاریم. در واقع، تدوین کنندگان تأکید می گذارند بر اهمیت تبلور، یعنی نگارش و بازتاب، آرمانها در متن قانون اساسی، به جهت آنکه می تواند اقتدار درخور توجهی به بار بنشاند و در سمت وسوی داوری در ارتباط با تعارض و تضاد تفسیرها بر سر ارزشها یا آرمانها نقشی تعیین کننده ایفاکند. در اینجا دو نکته اهمیت دارد. نخست آنکه تدوین کنندگانگرچه در اساس از فلسفهی قانون اساسی سخن میرانند، اما، درعمل ، گاهی این اصطالح را به صورت «فلسفهی سیاسی در ارتباط با قانون اساسی» بهکار میبرند. میخواهم روشن کنم که مقصود همان «فلسفهی قانون اساسی» است. فلسفهی سیاسی حوزه ای است گستردهتر از «فلسفهی قانون اساسی»، هرچند در مواردی در معنایی مشترک بهکار گرفته میشوند.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2