۹۲ چند گفتار این قلم قصد دارد در سراسر این نوشته برای «فلسفهی قانون اساسی» قلمرو جداگانهای سروسامان دهد، بی آنکه تعلق آن را به عرصهی «فلسفهی سیاسی» از نظر دور دارد. به این نکته در جاهایی از این رساله اشارهی تفصیلی دارم. دیگر آنکه تدوین کنندگان همین نوشتهی فلسفه ی قانون اساسی در هند به حق در نگاه به قانون اساسی و تفسیر آن به اهمیت مباحثات «مجلس مؤسسان» اشاره دارند. در این مورد نیز باید سخن تفصیلی و روشن کنندهی جداگانهای داشت. اکنون این نکته را به اختصار میآورم، زیرا در ایران عدهای از سیاست بازان تفننی و حرفهای بر این تصورند که می توان باالنفراد یا به مدد محفل یاگروهی هم بسته و هم سو متنی دستوپا کرد و زیر عنوان «قانون اساسی آینده ی ایران» عرضه داشت و آن را در بساط کسب وکار سیاسی روزمره به نمایش گذاشت. این مردمان سیاستباز و حرفهای نه از نحوه ی شکلگیری قانون اساسی و پیشینههای گوناگون در این حوزه آگاهی دارند و نه به نگرش فلسفی و تاریخی معینی تکیه می زنند. به اینها در این گفتار اشاره خواهم داشت. تنها در این مقطع می خواهم نشان دهم سیاستمداران هند از همهی این چیزها آگاهی داشتهاند و حقوق دان ان و متفکران برجستهای را هم به کار گرفته بودهاند، اما هیچ گاه از مسائل و معضالت مهم در زمینهی طراحی و نگارش و تفسیر قانون اساسی کشور نوپای خود، همچون یک واحد ملی سیاسی ، غافل نبودهاند. به اینها بهموقع میپردازم. مفسران هندی مانند بسیاری دیگر از نظریه پردازان یکی از ضرورتهای داشتن قانون اساسی را محدودساختن حوزهی قدرت می دانند. به باور اینان، حکومتهای مدرن آشکارا بهگونهای افراطی و بی اندازه قدرتمندند. می گویند این حکومتها، خاصه بهسبب ال گستردگی دیوانسا ری، می توانند قدرت و اعمال فشار و زور را به انحصار خود درآورند. ازاینرو، چنانچه نهادهای این حکومتها به مسیری نادرست بیفتند و به افرادی فاسد و زورگو سپرده شوند، خشونت و سوءاستفاده از قدرت را میپرورانند. ازاینرو، حتی اگر نهادهای حکومت با نیتی خیر بر پا شده باشند و امنیت مردم را هدفگرفته باشند، آسان به راه شر میغلت ند و علیه هدفهای خود بهکار گرفته میشوند. به همین علت،
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2