چند گفتار

هند و فلسفه ی قانون اساسی ۹۳ ضرورت دارد در برابر چنین تحول زیان باری آماده و هو شیار بود و حکومت را مدام سنجید و تحت نظارت قرار داد. قانونهای اساسی به مدد مقررات و ساختار خود ابزاری را فراهم می آورند که بتوان قدرت حکومت را باز داشت و نگذاشت راه ناصواب بپیماید و به ابزاری استبدادی تبدیل شود. اگر همین منظور را در ارتباط با انقالب مشروطیت ایران پی بگیریم، میبینیم الب می مردم در آن انق خواسته اند قدرت را محدود و مشروطکنند و حکومت را در برابر مردم پاسخ گو بسازند. درست استکه انقالب مشروطه در اساس برپایی عدالتخانه را هدف می گرفته است، اما سرانجام با تصویب متمم قانون اساسی افقی وسیع را سامان داده بوده استکه نه فقط متذکر حقوق ملت شده بوده است، بل ، وراتر از آن، کاربرد قدرت را مشروط و محدود ساخته بوده است وکل نظام حکومت و ساختار دولت را موظف به رعایت مقررات و قانونکرده بوده است. این همان چیزی است که هند تنها پس از کسب استقالل تدوین آن را در قانون اساسیگنجانده و تفسیری حقوقی از آن به دست داده است. در نظر حقوقدان ان هند، قانون اساسی نقش مهم دیگری را نیز به اجرا می گذارد که اهمیتی جداگانه دارد. اینان می گویند قانونهای اساسی ابزاری صلح جویانه و دموکراتیک فراهم میآورند، برایگذار از دگرگونیهای اجتماعی. این وجه از قانون اساسی به خصوص برای کشور و مردمی مستعمره چون هند اهمیتی خاص داشته است و دارد. قانون اساسی در هند، در واقع، نخستین سند ملی است در جهت اعالم خودمختاری سیاسی. یکی از بخت های استثنایی هند حضور شخصیتی برجسته و بی همتا چون «جواهر لعل نهرو» بوده است. نهرو، با دانشیگسترده و خردی یگانه، به موضوع و مسئله ی قانون اساسی در هند پرداخته بوده است. در اینجا فرصت ندارم به این موضوع و به این پدیده بپردازم. فقط اشاره می کنم او به دو امر واقف بوده است و از این آگاهی به بهترین وجهی به سودکشورش بهرهگرفته است. نیک می دانست مردم خواستار برچیدن نظامکلنیالیستی اند و حضور استعمار انگلیس را پذیرا نیستند. پاسخ به چنین خواستی باید بهگونه ای شایسته سامان داده شود. مردم هند از هر گر وه و دین و فرقه و دسته و سازمانی خواستار نظام سیاسی

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2