چند گفتار

هند و فلسفه ی قانون اساسی ۹5 قانون اساسی هند، براثر راهنمایی های نهرو در یک مجلس مؤسسان متشکل از نمایندگان مردم هند، به معنای وسیعکلمه، به بحثگذاشته شد و به تصویب رسید. آنچه در اینجا مهم می نماید گفت وگوها و مباحثی استکه در این مجلس بر سر قانون اساسی و مواد آن جاری شد. ازنظر حقوقدانان هند، به هنگام تفسیر قانون اساسی اغلب به ناچار باید به خاطر فهم و درک درستکلیت قانون اساسی یا برخی مواد آن به مجلس مؤسسان بازگشت و به مباحث آن نگاه انداخت. چنین رویکردی کلیت مجلس مؤسسان را از اهمیتی دوگانه برخوردار میسازد: یکی تصویب قانون اساسی است و دیگری مباحثی است که بر سر راه این تصویب قرار داشته و در گرفته بودهاند و به نحوی فضای آن دوران را نیز بازمی تابانند. حال پرسش حقوقی مهم دیگری در اینجا مطرح می ال شود. آیا استد لها و مباحث مطرحشده در نشست های مجلس مؤسسان برای مفسران قانون اساسی در سال ها بعد هنوز اعتبار و اهمیت دارند یا تنها باید به شکل مکتوب و نهایی ق ا نون اساسی در عرصه ی تفسیر و تفهیم اکتفا کرد. شماری از حقوقدانان مباحث دوران مجلس مؤسسان را، که خواه در آستانه ی تشکیل مجلس و خواه در حین برگز اری این مجلس سر برآورده یا در گرفته باشند، امری متعلق بهگذشته می دانند. اینان می گویند زمان حاضر از آن مباحث عبور کرده است. به بیان دیگر، اینان معتقدند زمینه های تصویب یک قانون در گذشته اکنون و در شرایط حاضر از ذهن ما دورگشته اند. چیزی راکه زمانی بدیهی می پنداشتیم اکنون دیگری بدیهی نمی نماید ، حتی اگر اصول سازمانی بستر اعمالکنونی ما را فراهم آورده باشند. شماری دیگر از حقوقدان ان بر این باورند که حتی اگر اعمال کنونی ما به چالشکشیده شده یا پرسش برانگیز گشته باشند، نادیده گرفتن شکلگیری اعمال کنونی ما می توانند زیان بار شوند. در این صورت، برای توجیه اعمال مبتنی بر قانون اساسیکنونی نیازمند دست انداختن بهگذشته و درک ارزش آغازین آنها هستیم و، بدین اعتبار، چارهای نداریم جز بازگشت به زمان گذشته، یعنی به مباحث مجلس مؤسسان و حتی پیشتر از آن، یعنی به مباحث دوران استعمار. این امر بدین معناست که نیازمند یادآوری دوران پیشین هستیم و محتاج به بازگشت به فلسفهی سیاسی بسترساز قانون اساسی می شویم.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2