اصول تعلیم و تربیت

104 و به شکل معیّنی در می آورد. علّت اینکه هر کدام از ما از لحاظ قیافه و شکل و بسیاری خصائص دیگر به پدران و مادران و نیاکان خود شبیه هستیم همین است که زمینۀ وجودی ما دارای طرح و شکل معیّنی است. پس در واقع نمی توان بر زمینۀ وجودی انسان اطالق لوحۀ سفید کرد. تصوّر «روسو » نیز مسبوق به تصوّر «الک » است که در آن قرن مجلّای نظریات تربیتی قوم انگلیس و نویسندگان پیش از او بود. با اینکه «روسو » آن تصوّرات را با تعبیری دیگر بیان کرده و به دو مفهوم خوب و بد مربوط ساخته است باز تصوّر وی آن قدر پخته نیست که منطبق بر خصوصیّات انسان واقعی شود زیرا که این ادّعای وی استوار نیست که مثال «انسان طبعا خوب خلق شده» یا اینکه «از دست طبیعت» «خوب» بیرون آمده است و تنها تمدّن و فرهنگ او را با اخالق رذیله متخلّق می سازد . همین تصوّر یک پهلو که در آن باب «روسو » حساب پس نمی دهد او را به تعمیم اصل «طبیعت» اغفال نمود، در صورتی ًکه می بایستی مقدّمة در مفهوم طبیعت از طرفی و در دو مفهوم خوب و بد از جهتی دیگر غور کرده باشد سپس نتیجه بگیرد. چنانکه مالحظه می شود در همین ادّعا که انسان از دست طبیعت خوب بیرون آمده است «روسو » خود قول خود را نقض می کند زیرا که با کلمۀ «خوب» و مفهوم «خوب» به عامل مهمّی از عوامل تمدّن اذعان مینماید، زیرا «مفاهیم» خود از جملهعوامل سازندۀ تمدّن هستند. ِیکی دیگر از مربّیان «اگوست ه رمان فرانکه» که خود از جمله مربّیان بنام و مؤسّس دانشسراهای آلمان در قرن هفدهم بود انسان را اساسا و طبعا بد می دانست و می گفت که تعلیم و تربیت باید ارادۀ شخصی بچّه را درهم شکند و از این لحاظ نیز حتّی بازیهای بی اذیّت و آزار بچّگانه را منع می کرد تا اینکه مبادا خوی بد در انسان مجال پرورش یابد. لیکن ما باید این طور تصوّر کنیم که انسان در موقع تولّد وراء مفهوم خوب و بد واقعست زیرا که خوب و بد چنانکه اشاره شد خود از جمله مفاهیم اجتماعی و تمدّنی است. ایرادی که بر نظر «روسو » وارد آمد دربارۀ مخالف وی نیز به طریق معکوس وارد است. در دو مورد مذکور دو مفهوم مخالف از انسان دیدیم؛ همچنین است مبالغه ایکه

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2