125 امور حیاتی است و به تحقیق هدف هائی می پردازد که قوای طبیعی انسان نیز خود می تواند به آن ها برسد از خرد یا عقل نظری ۲١٩ که به عقیدۀ وی از خارج بر انسان طاری می شود جدا می داند. چنانکه خواهیم دید و در مورد «شمپانزه»های «کوهلر » (صفحۀ ١١۸ ) نیز دیدیم هوش و عقل عملی همیشه مطیع محر کات درونی و کشش های طبیعی و در استخدام غرایز است. لیکن عقل نظری متوجّه به ماوراء خود یعنی متوجّه به اشیاء بیرون از خود و ادراک ارتباطات مابین آن هاست. «داوید کاتس» استاد روانشناس و آموزش و پرورش در کتابی که به عنوان«حیوان و انسان» نوشته است می گوید که انسان می تواند خویشتن را از قید عواطف ۲۲۰ آزاد کند و سد ادراکی متعلّق به حس و احساس را که محیط در راه وی می گذارد بشکند ۲۲١ و علی العمیاء از تجارب خود پیروی نکند و «آزادانه» آن ها را در خدمت هوش و عقل خود گذارد. آزمایش جالب توجّهی جهت نشان دادن وضع حیوان درین باره به عمل آمده است که به صراحت فقدان هوش و عقل نظری را درحیوان میرساند: قفس مرغی را به چهارخانۀ ا- ب- ج- د تقسیم نمودهاند به طوری که هر کدام به دیگری راه داشته باشد. راه میان محوّطۀ «الف» و محوّطۀ «د» را با شیشۀ نازکی مسدود کرده بودند به طوری که مرغ نتواند مستقیما از محوّطۀ «الف» به محوّطۀ «د» که در آن دانه ریخته بودند برود. مرغ زود یاد می گیرد که باید دور بزند و از محوّطۀ «الف » به «ب» و پس از آن به محوّطۀ «ج» و از آنجا به «د» برود و دانه ها را برچیند. همین که این عمل را یادگرفت صحفۀ شیشه را از میان محوّطۀ «الف » و محوّطۀ «د» برداشته با وجود این 219 Nus 220 emotions 221 . To break away from an affective relationship to his environment
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2