13 است… از زمان تحصیل در تاریخ ادبیات آلمان آثار نویسنده (چنین گفت زرتشت) را نصب العین خود ساخته و با استادان خود دربارۀ وی اکتفاء ننموده و در این اندیشه بودم که باید ارتباط دانشمند شهیر آلمانی با جهان اندیشه و سرزمین پهناور ایران بیش از یک نام گذاری ساده به اثر معروف خود باشد… و با قرائن بسیاری که از همفکری نیچه با عرفای ما در دست است به مطالعۀ آثار ادبی کسانی که از ایران اقتباساتی کرده و معاصر با نیچه بود اند و ادبیات آلمان را با ترجمۀ آثار عرفا و بزرگان ما غنی ساخته اند نیز پرداختم... سرآمد همۀ این آثار گو ب ینو می باشد که در سال ١۸۶۵ تحت عنوان «حکمت و مذاهب در آسیای میانه» ١ نوشته است. در همین مقدّمه دکتر هوشیار می نویسد: آثار کنت و گوبینو به شهادت تاریخ و شهادت محقّقین آلمانی در نیچه تأثیر بسزایی داشته است و این اشاره خود برد بسیار دارد و شاید در الهام «چنین گفت زرتشت» بی اثر نبوده است… چون نیچه اظهاراتی دارد که ویژۀ بتشکنه است و بت شکنی در مشرق زمین قراین بسیار دارد که ما بهتر او را خواهیم فهمید چه که هرکه در مشرق آمده و کسی بوده کمابیش بت شکن بوده است... به کسانی که به مردم منزوی و کناره گیر چپ می نگرند باید گفت که اشخاص بزرگ همیشه تنها بوده اند. آیا کسی دیگر امروز معنای تنهایی را می فهمد؟ یا ای نکه لطیفۀ تنهایی را درک می کند؟ ع ظمت و بزرگی تنهایی را درمییابد؟ زرتشت به کوه سبالن رفت. موسی به کوه طور رفت. عیسی تنها می رفت و تنها می خفت. پیغمبر به کوه حراء رفت. پس از آن ها هم چه بسیار کسان به کوه تنهایی خود رفتند، آن هم چه رفتنی. به خود آمدند و پر گشتند و برگشتند و بت شکستند… (سپس از قول نیچه نقد می کند) ما دو نوع حکیم داریم: یکی حکیم اصالحی، دیگری حکیم حقیقی. حکیم اصالحی می خواهد در باب وضع حاضر یا قدر و منزلت اشیاء و دیگران آن طور که «هست» حکم کند یعنی منطقی و اخالقی باشد… لیکن حکمای استقبال (حکمای حقیقی) آمرانند که می گویند: بای د چنین و چنان شود و در حقیقت تشریع می کنند جهت 1 Les Religions et les Philosophies dans l'Asie Centrale
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2