اصول تعلیم و تربیت

151 از آنچه گذشت لزوم پرورش ادراک مبرهن است. هر گاه پرورشکار به این امر توفیق یافت که طفل را به ادراک ارزش ها و ترتّب آن آشنا سازد به ّنحوی که تمایلی برای تحق ق ارزش ها یعنی پیروی از آنچه خوب یافته و دوری از آنچه بدی آن را ادراک کرده در او پیدا شود ۲٧5 و توانست طفل را به ایجاد ارزش های ادراک شده رهبری نماید، یعنی توانست موانع تکامل طبیعی و تاریخی را در حد قدرت خود از میان بردارد آنوقت فی الحقیقه گام بزرگی در راه آموزش و پرورش برداشته است. لیکن همین گام کار بزرگ ترین کار پرورشگار است که چندان گام آسانی نیز نیست زیرا ادراک ارزش شنیدنی نیست بلکه رسیدنی است (ص ،)١۴۰ با اندیشه و حرف نمی توان بدان رسید. تنها از راه جستجوئی که کشش محرّک آن باشد می توان قطع این مرحله کرد و «طریق مستقیم» نیز همین است. پس زندگی کششی ربط متقابل و محکمی به استعداد درک ارزش دارد. هر چه امکان ادراک ارزش بیشتر محیط جهان و اشیائی که می توان ادراک نمود وسیعِتر و اهمّیّت انسان ّمد رک بیشتر. لیکن از جهت دیگر این ثروت و غنی یعنی قابلیّات فردی نیز بی انتهی نیست زیرا استعداد ادراک ارزش محدود به حدود شخصی است و با وجود استشعار به این حد نمی توان برای پرورش شخصی پایۀ دیگری فرض کرد. علم به اینکه سائق و ارزش مؤیّد یکدیگرند برای حیات نفسانی و روحانی بسیار مهمّ است زیرا به این اعتبار که ادراک ارزش رغبتی در انسان ایجاد می کند و رغبت نیز النی را به قوای عق جنبش می اندازد پس شادابی زندگی کششی و (تعلیۀ سائق ها) شرط مقوّم شخصیّت است. درین باب در مقدّمۀ تناقض دوّم به تفصیل سخن به میان خواهد آمد. ۵ توصیف انسان درین مرحله – این مرحله را به اعتبار اینکه هدف استشعاری ندارد و حتّی در مردمان عالِم و هنرمند نیز محرکّات طبیعی آن بدون ارادۀ آن ها فعّال است «وضع طبیعی» خوانده اند. انسان کامال تسلیم طبیعت است و بر ّفرض اینکه استشعاری هم در کار باشد باز اساس سائقی در شخصیّت وی مهم تر از استشعار اوست. ازین لحاظ 275 رجوع شود به ارتباط سائق ها با عالم خارج در صفحۀ ١۴١-١۴۰ که اساس کار پرورشکار است.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2