170 تفرّس میکنم، همین که بوئی میشنوم، خالصه در هر فعّالیّت نفسانی، مطلق ادراک سهیم است در صورتی که ادراک ارزش نوع خاصّی از ادراکست. فرق این «نوع خاص» ال از مطلق ادراک آنست که تغییری در جهت سیر و در فعّالیّت نفسانی پدید میآید. مث ، الح صورت اگر در موقع اص خراشی به پوست وارد آید یا اینکه کسی به عنوان مزاح (بارد) سوزنی به شما بزند در این دو مورد دردی بر شما عارض می شود. علم وظایفاالعضاء می گوید که این درد عبارت از تحریک مکانیکی انتهای اعصابست که به محی ط بدن ختم می شود. لیکن در احساس درد خود نه عصب می بیند و نه مغز و نه ّامثال آن. در هر حال این قبیل حس را که از مقولۀ روانشناسی است نه وظایف ، العضاء ا مطلق ادراک میخوانیم. تا بدین جا مثال مربوط به مطلق ادراک بود، اینک مثال جهت توضیح ادراک ارزش: هر گاه به مریضی بگویند فردا شما را جراحی خواهند کرد و ه ال بداند که اگر در ب پیش از عمل نیز شما را بیهوش خواهند ساخت و او مث کار بردن «کلروفورم» کم و بیشی رخ دهد این عمل به قیمت جان وی تمام خواهد شد تا بامداد رنجی خواهد برد که بیشتر از هر دردی – که نتیجۀ مطلق ادراک باشد – وی را متزلزل می کند. چه بسا اشخاص حسّاس – به معنای ادراک عمقی – که از وقایع روزانه و بی حسّی اقران به حدّی رنج می برند که خواب شب بر آن ها حرام می گردد. همین گونه است تفاوت میان مطلق ادراک و ادراک ارزش. وقتی که دربارۀ اطفال تنبیه بدنی یا تشویق مجری می دارید بدانید که فقط آنا در آنان دردی یا کششی ایجاد می کنید که ممکنست به آن نیز عادت کنند درصورتی که آن تنبیه یا تحریضی که انتباهی از پی دارد و تغییری در جهت سیر و در فعّالیّت نفسانی پدید می آورد الزم نیست حتما از لحاظ مطلق ادراک «دردزا» یا لذّت آور باشد. اکنون می توان مفهوم «موضوع» ٣۰٩ را تا حدّی که مورد احتیاج ماست تصریح نمود. هر چه قابل ادراک است، موضوع است و ممکنست سنگی، گیاهی، کتابی، ّنغمه ای، بیرقی بر بام بنائی، حکمی، ادراک حقیقت امری، موف قیتی، حرمانی، تصمیمی، اندیشه ای یا هر چیز دیگر ازین قبیل باشد. هر چه را بتوان در عرف عام «حس» کرد آن را «چیز» می گوئیم. «هر چیز» نیز می تواند محرّک اراده شود، به شرط 309 objet
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2