اصول تعلیم و تربیت

173 اقویاء بر او مسلّط می شوند و او را منقاد می ّکنند. در بند قواعد و قوانین، در بند وظایف و تعه دات رنج می برد. ازین رو هر دم می خواهد از حق و حقیقت عدول کند و حتّی گاه مخالف این هر دو است. می خواهد خود را نگاه دارد و مقاصد خود را پیش ّببرد. در ضمن لفظ حق از دیگران متوقّع است هر چه میخواهد به او بدهند (مانند دانش آموزان حتّی دانشجویانی که هنوز در هفت دوّم زندگانی ماندهاند). از تعدّی نسبت به خود به خشم میآید، پس در پی کسب قدرت میرود. در پستی حیوانی نیرو به دست می آورد، پیروز می گردد، بر خود می بالد و درین مرحله در تیه بی عدالتی سرگردان میماند. با دعوی قدرت و سلطه، اخالق نکوهیده نیز پیدا میشود. ازین پس هر کس را مانع پیشرفت مقاصد خود ببیند با حربۀ اخالق و حقیقت که برای او مستمسکی بیش نیست منکوب می کند. به عنوان اینکه دشمن، مخالف اخالق عمل کرده یا به استناد اینکه «خالف حقیقت» و خالف فالن مادّۀ قانون اظهاری کرده است او را از میان برمی دارد (و اسم آن را «تصفیه» می گذارد) حال آنکه در واقع «تنقیه» ٣١6 است. درین مقام سوءظن، حق و قانون را دست آویز می سازد تا به جائی که چون خود به جای خود بهّ ّجای «حق » نشست باحق و عدالت نیز معارضه می کند. حتّی آئین و دین در دست چنین اجتماعی وسیلۀ اجرای قساوت است و آنجا که پلیس و وسایل عرفی نافذ نیست به نام آئین و دین مخالفین را از میان برمی دارد و شاید هم نمی داند که عمل وی سر به سر شاهد خودپرستی و محکوم خودپرستی اوست. پندارد که قدرت بی لگام «خود نظم و قانون» است. قانون را همچون تخمی در درون ماکیان قدرت فرض می کند و آنچه مردم با عرق جبین به بار می آورند نتیجۀ قدرت و سلطۀ خود می داند. انسان درین مرحله به تزئین اغراض خود می پردازد، به خودپرستی خود شاخ و برگ میدهد و به عناوین دلربا، ره عقل میزند. هفت سال دوّم – این مربّی مشهور گرچه روزگار انسان را درین مرحله بدین گونه سیاه و تاریک جلوه می دهد لیکن تا درجه ای حقّ با اوست. هر گاه روانشناسی هفت سالِ دوّم حیات انسان را مطالعه کنیم فیالواقع شباهتی میان آنچه «پستالوتسی » در حیات اجتماعی زمان خود دیده با این دوره می بینیم و اشکاالت و وظایفی نیز که پرورشکار 316 purge

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2