اصول تعلیم و تربیت

176 می شون د موجود نیست. ارزش های حیاتی و «آنی» دیگر اطفال و حتّی بعضی از جوانان دانشگاهی ما که از لحاظ تکامل نفسانی غالبا در ردیف هفت سال دوّم حیات انسان متمدّنند نیرومندتر از آن است که بتوانند با پرورشکار در تحقّق رفتار مطلوب همدست و هم آواز شوند این است که غالبا از پرورشکار جدا می شوند و به راهی که در آن حداقل مقاومت موجود است می افتند. ادراکات ارزشی آن ها به خصوص ادراکات اساسی و مرکزی آن ها در خط توافق با تمدّن و مظاهر آن نیست، حتّی از زحمت دیگران ّلذّت می برند چنانکه در میان کارمندان اداری ما امریست عاد ی و هیچ چیز جز تهوّر ایشان را تشویق نمی کند، میل دارند خود را مسبّب جنجال و هیاهو ببینند. بیشک ارزش هائی که ادراک کرده اند نیز آنا ایشان را بر سرشوق و رغبت می آورد و استعدادات نفسانی آنان را فعّال می سازد لیکن این وضع ثباتی ّندارد و بسیار زودگذر است: باز جریان نفسانی در مسیر ممهد قدیم می افتد، اندیشه در راه اذیّت و آزار دیگران می گذرد، حافظۀ خود را از مطالبی آ کنده می کنند که در موارد حمله و دفاع به عنوان حربه به کار می آید و در فکر آنند که چگونه باید از حمله به دفاع و از دفاع به حمله پرداخت. این نوع رفتار فکری در روش جدلی و مغالطی قدمای ما موج ود بوده و امروز نیز متأسّفانه به شکل «سیستماتیک» و تحت قاعده و نظم معی نی در آمده و ممّد عقب افتادگی و بی بند و باری جوانان ما می باشد و جوانان ما نیز با آغوش باز به استقبال بدبختی خود می روند. اصطالحات بازاری و غالبا رکیک همچنین «متلک»ها برای گرم کردن مجلس و نیش زدن به مردم که در میان ما زبانزد خاص و عام است از همین منشاء سرچشمه می گیرد. مطالب مخالف حقیقت که ظاهرا مؤیّد وضع شخصی است مرکوز ذهن می گردد. ساعت درس را با وساّی ل مختلف مختل می سازند و غالبا نیز این عمل کامال «ماشین وار» انجام میگیرد ٣١۸ بدون اینکه واقعا استشعاری در میان باشد. اینِها همه از جملۀ مشاهدات نگارنده است که متأسّفانه در هفت سو م حیات انسان در کشور خود دیده است به این معنی که جوانان ما جز معدودی در احساسات و انفعاالت و تمرینات و عادات از هفت دو م فراتر نرفتهاند. وضع مذکور به شدّت در اعمال ذیل مشاهده می شود که فی المثل اطفال هفت تا چهارده ساله فشفشه به دُم گربه می بندند و آتش می زنند یا اینکه پاهای گربه را توی 318 رجوع شود به صفحۀ ١۴٩ و ١۵۰ همین کتاب.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2